ای ساقی افسونگر از باده خرابم کن مستم کن وهستم کن ..سرمست شرابم کن فردوس وجهنم را دروازه فرو بستند بگشا در میخانه ..مست از می نابم کن زاهد تو وصد دانه ..ساقی من وپیمانه باکی […]
کفشهایم را میپوشم..بندهایش را محکم می بندم کمربندم را هم تا ته محکم میکنم و در زندگی قدم میزنم.. من زنده ام و زندگی..ارزش رفتن دارد..نروی مرده ای !!!! آن قدر می روم تا صدای پاشنه […]
دستان بسته ام به دعایی نمی رسدوز آسمان خسته صدایی نمی رسددیریست مثل عقربه ها می روم ز خویشدر طول جاده ای که به جایی نمی رسد …دیگر امیدوار کدامین اجابتی؟وقتی صدای تو به خدایی نمی […]
گاهی اوقات قرارست که در پیله ی دردنم نمک “شاپرکی” خوشگل و زیبا بشوی گاهی انگارضروری ست بِگندی درخودتا مبدل به” شرابی” خوش و گیرا بشویگاهی ازحمله ی یک گربه،قفس میشکند تا تو پرواز کنی،راهی صحرا […]
کاری نمی شود کردزندگی یک مهمانی اجباری ستزنیاز آرایشِ زیادبه دلقک ها شبیه شده است زنی دیگرزیرِ حجاببه معصومیتِ از دست رفته اششکلک در می آوردکمی آن طرف ترمردیدر کت و شلوارمردانگی را عکس گرفتو مردی […]