می دانم!تمام اهالی این حوالی گـــهگاه عاشق می شوند!چون من !!!!اما شمار آنهایی که عاشــــق می مانند،چون من !!!!از انگشـــتان دســـتم بیشتر نیست!عده ای هم عشق را بازی میدانند وعشقبازی می کنند چون تو !!!!!بدتر انکه […]
اين بار زنده مي خواهمتنه در رويا نه در مجازاين که خسته بيايي بنشيني در برابرم در اين کافه پيرنه لبخند بزني آن گونه که در روياست ونه نگاه عاشقانه بدوزي در نگاهمصندلي ات را عوض […]
و باز عزیمت ماو یک دنیا توشه ی عاشقانه از ترانه های آبی یک زندستان من بر پوست تنت میرقصنددکمه های تو بازو مور مور این رویا… تو که در اوجو من سوار بر موجو اقیانوس […]
نگاه کن که غم درون ديده ام چگونه قطره قطره آب می شود چگونه سایهء سیاه سرکشم اسیر دست آفتاب می شود نگاه کن…تمام هستیم خراب می شود شراره ای مرا به کام می کشد مرا […]
من نمي دانم _ و همين درد مرا سخت مي آزارد _ كه چرا انسان..اين دانا اين پيغمبر در تكاپوهايش _ چيزي از معجزه آن سوتر _ ره نبرده ست به اعجاز «محبت» چه دليلي دارد؟ […]
دلم کـــــــــــمی خدا میخواد…کمی سکـــــــــــوت…کمی دل بریدن میخواد…از هرچه بود ونبوداز کم وزیاد .از حساب وکتاباز نقاب ..از بازی ..از ریادلم ..این دل صاحب مرده امکمی اشک…کمی بهت…کمی آغوش آسمانیکمی دور شدن از این آدمها…!را میخواهدکمی […]
دلتنگم از این قابهای مضحک بی روحلبخندهای خشک..کلیشه ایاحوال پرسی های معمولیچقدر هوا خوب است !!!!!!؟چطوری..خوب چه خبرچشم های شیشه ایقلب های سنگیچشمان منتصویری از جنس تو را می خواهداز جنس عشق ..دوست داشتن ومهربانیاز جنس […]