بارالها ،، مهر آفرینا با تو می گويم از عطر لحظه هايی که نگاهمعاشقانه تو را می جويد و دستان پر قنوتم کهتنها تو را می سرايد و همه وجودم که با رايحهياد تو به گلدسته […]
ازمن ای ساقی مردان ..نفسی روی مگرداندل من مشکن اگر نه قدح وشیشه شکستمقدحی بود بدستم…بفکندم ….بشکستمکف صد پای برهنه..من از ان شیشه بخستمتو بدان شیشه پرستی که..زشیشه.ست شرابتمی من نیست زشیره..زچه رو شیشه پرستمحضرت مولانا
مسلمانان من آن گبرم که بتخانه بنا کردم شدم بر بام بتخانه درين عالم ندا کردمصلاي کفر در دادم شما را اي مسلمانان که من آن کهنه بتها را …..دگر باره جلا کردم از آن مادر […]