گرگها
۲ مرداد ۱۳۹۴
معشوق و شراب
۳ مرداد ۱۳۹۴

رفتن ..رفتن

کفشهایم را میپوشم..بندهایش را محکم می بندم

1322912840

کمربندم را هم تا ته محکم میکنم
و در زندگی قدم میزنم.. من زنده ام و زندگی..ارزش رفتن دارد..
نروی مرده ای !!!!
آن قدر می روم تا صدای پاشنه هایم
گوش ناامیدی را کر کند,بسوی عشق ومهربانی وازادی ولذت
خوب میدانم که گاه کفشها،
پاهایم را میزند، میفشرد و به درد میاورد,
امامن همچنان خواهم رفت..
زیرا زندگی ارزش لنگ لنگان رفتن را نیز دارد,اگر بلد باشی حتی میتوانی بدوی
ماندنی در کار نیست..
47142

گذشته های دردناک را رها میکنم …..بدرود
و به آینده نامعلوم..هم نمی اندیشم,گور پدر فردا
من …..خود الان هستم .
ولی این را میدانم؛
گذشته با آینده یکسان نیست.. زندگی نه ماندن است نه رسیدن,
زندگی به سادگی رفتن است,
من گوش نا اميدي را كر ميكنم…
ماندن در كار نيست..
بروم دیرم شد وگرنه چون اب می گندم ..
مثل خیلی ها که می شناسم

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *