آینجا درختي دارم برگريزچون پائیزكز شبان ستاره ها را ميگريدو از روزان خورشيد راچكه چكه ابري از برگ ميباردتا كي درخت دل سَبُك كُنَدو به خواب رَوَد در امتدادي از زمستانمرا باد بی مهریت در اين […]
از آدمــهـا بــگذر! دلـت رابــزرگـتر کـن…ناراحت این نباش که چرا جاده ی رفاقت با تو همیشه یک طرفه است…شاد بــاش که چیزی کــم نــگـذاشته ای …وبــدهکارخودت ،رفـاقـتـت وخــدایـت نـیـستی…وجـدانـت که آسوده باشد کـفـایـت می کـندبـاور کـن […]
به یک کرشمه که نرگس به خود فروشی کردفریب چشم تو صد فتنه در جهان انداخت——————–به جز آن نرگس مستانه که چشمش مرسادزیر این طارم فیروزه کسی خوش ننشستحضرت حافظ بزرگ
رفتیم و کس نگفت ز یاران که یار کو؟آن رفته ی …شکسته دل بی قرار کو؟چون روزگار غم که رود…. رفته ایم و یارحق بود اگر نگفت …..که آن روزگار کو؟آرید خنجری که مرا سینه خسته […]
می بر کف من نه که طرب را سبب اینست آرام من و مونس من روز و شب اینست تریاق بزرگست و شفای همه غمها نزدیک خردمندان می را لقب اینست بی می نتوان کردن شادی […]