دوست خوب من سپیده زد ..افتاب بر امد ..زندگی اغاز شد انهم در زیباترین روزبهار در بهار هر روز زیباترین است هر صبح، آواز پر چلچله ها بهاری را در گوش مان زمزمه می کندوقتی که […]
ای با من و پنهان چو دل از دل سلامت می کنمتو کعبهای هر جا روم قصد مقامت می کنمهر جا که هستی حاضری از دور در ما ناظریشب خانه روشن می شود چون یاد نامت […]
در زدم و گفت کيست .؟ گفتمش اي دوست دوستگفت در آن دوست چيست ؟ گفتمش اي دوست دوستگفت اگر دوستي ! از چه در اين پوستي ؟دوست که در پوست نيست ! گفتمش اي دوست […]
جمال گل چه خوش افتاده در آئینه این آبچه نوشین چشمه و چتر گل و آئینه داری هاسرود آبشار افتاده در ژرفای کوهستانو در آئینه ی چشمه ، جمال گلعذاری هاو رقص شوخ پروانه در آغوش […]
نه در رفتن حرکت بود نه درماندن سکونی. شاخه ها را از ریشه جدایی نبود و باد سخن چین با برگ ها رازی چنان نگفت که بشاید. دوشیزه عشق من مادری بیگانه است و ستاره پر […]
كي رفتـه اي ز دل كه تمنــا كنم تــرا …. كي بـوده اي نهفته كـه پيـدا كنم ترا غيبت نكرده اي كه شوم طالب حضور …. پنهـان نگشته اي كه هويـدا كنم ترا با صد هـزار […]