در آن صبح سترون سرد پاییزی نیستان سوخت، دستان سوختهم این خنیاگر آیین مستان سوختبنال ای قمری کوکو زن افسانه های دوربنال ای بی نوا تنبور تو ای از جفت هم پرواز خود تا جاودان مهجوربنال […]
مي روييد. در جنگل ، سبزه ..به طراوت دل من خاموشي شب رويا بود.رویائی از عشق ..وبوسه نیمه تمام بر لبانی مرطوب ویا دست دعائی بسوی اسمان شبنم بر جا بود.با نوازشی عاشقانه بر چهره گل […]
دنگ..،دنگ..ساعت گیج زمان در شب عمر می زند پی در پی زنگ.زهر این فکر که این دم گذر استمی شود نقش به دیوار رگ هستی منلحظه ها می گذردآنچه بگذشت ، نمی آید بازقصه ای هست […]
دوست دارم نیمه شب در خلوت ایوان ماه سرگزارم عاشقانه با تو در دامان ماه شامگاهان برسر میز ستاره تا سحر جرعه جرعه با تو نوشم قهوه در فنجان ماه باد وقتی ناجوانمردانه برهم میزند گیسوانت […]
ای لبت بادهفروش و دل من بادهپرستجانم از جام می عشق تو دیوانه و مست تا ابد مست بیفتد چو من از ساغر عشقمی پرستی که بود بیخبر از جام الست تو مپندار که از خودخبرم […]
روزی پشیمان می شوی آن روز خیلی دیر نیست… روزی که دیگر قلب من…. با عشق تو درگیر نیست… آن روز می بوسی مرا در قاب عکس ساکتی… زل میزنی چشم مرا سهم ات بجز تصویر […]