پرویز افتخاری

۲۳ فروردین ۱۳۹۴

اینان ..انان

آنان سجاده ها را آتش می زنند و اینان بت ها را می شکنند اینان حکم ارتداد می دهند.. وانها انسانها را منفجر می کنند غافل از اینکه..خدا همان است که بر لبان یک قمار باز […]
۲۳ فروردین ۱۳۹۴

ببخش خودت را

ببخش خودت رابرایِ تمامِ راه های نرفتهبرایِ تمامِ بی راه های رفتهببخش ،بگذار احساستقدری هوایی بخورد …گاهی بدترین اتفاق هاهدیه ی زمانه و روزگارندتنها کافیست خودمان باشیم !که خود را برای تمامی ِ این بی راه […]
۲۳ فروردین ۱۳۹۴

شیخ بهائی

عادت ما نیست، رنجیدن ز کسور بیازارد، نگوییمش به کسور برآرد دود از بنیاد ماآه آتش بار ناید یاد ماورنه ما شوریدگان در یک سجودبیخ ظالم را براندازیم، زودرخصت اریابد ز ما باد سحرعالمی در دم […]
۲۲ فروردین ۱۳۹۴

اشك بارد زار زار

من ، بر اين ابري كه اين سان سوگواراشك بارد زار زار دل نمي‌سوزانم اي ياران ، كه فردا بي‌گماندر پي اين گريه مي‌خندد بهارارغوان مي‌رقصد ، از شوق گل‌افشاني نسترن مي‌تابد و باغ است نورانيبيد […]
۲۲ فروردین ۱۳۹۴

به پيش روي من تا چشم ياري مي كند

به پيش روي من تا چشم ياري مي كند ، درياست چراغ ساحل آسودگي ها در افق پيداستدرين ساحل كه من افتاده ام خاموشغمم دريا ، دلم تنهاستوجودم بسته در زنجير خونين تعلق ها ستخروش موج […]
۲۲ فروردین ۱۳۹۴

– مُعجز

گل شوق هستم آری ؛ آنچنان هستم که می خواهی بیا غرق شقایق کن ؛ مرا هر دم که میخواهی هلا ای مُعجز شیرین فصل ناب سبزستان ببین دست مرا ؛ آنگونه گُل کردم که میخواهی […]
۲۲ فروردین ۱۳۹۴

دست از دلم بـــدار

دست از دلم بـــدار کــه دیوانه ام هنوز عمـــری بگرد شمع جمال تــو گشته امو آتش نخورده بــر پر پـروانه ام هنوز در خانه ای کـــه دولت وصل تو یافتـــمچون حلقه بسته بر در خانه ام […]
۲۲ فروردین ۱۳۹۴

چرا امشب

چرا پس مه نمی تابد …..بدشت وکوهسار امشب چرا زنبق نمی رقصد…… کنار جویبار امشب چرا نرگس بپای……. خود دمادم اشک میریزد یقین او هم چو من دارد…. بدل داغ نگار امشب نه سازی میزند مطرب […]
۲۱ فروردین ۱۳۹۴

ﮔﺎﻫﯽﺑﺎﯾﺪ ﺭﺩ ﺷﺪ ،

ﮔﺎﻫﯽﺑﺎﯾﺪ ﺭﺩ ﺷﺪ ، ﺑﺎﯾﺪ ﮔﺬﺷﺖ ؛ﮔﺎﻫﯽ ﺑﺎﯾﺪ ﺩﺭ ﺍﻭﺝ ﻧﯿﺎﺯ ﻧﺨﻮﺍﺳﺖ .ﮔﺎﻫﯽ ﺑﺎﯾﺪ ﮐﻮﯾﺮ ﺷﺪ ﻭ ﺑﺎ ﻫﻤﻪ ﺗﺸﻨﮕﯽ ﻣﻨﺖ ﻫﯿﭻ ﺍﺑﺮﯼ ﺭﺍﻧﮑﺸﯿﺪ .ﮔﺎﻫﯽ ﺑﺮﺍﯼ ﺑﻮﺩﻥ ﺑﺎﯾﺪ ﻣﺤﻮ ﺷﺪ ، ﺑﺎﯾﺪ ﻧﯿﺴﺖ ﺷﺪﮔﺎﻫﯽ ﺑﺮﺍﯼ ﺑﻮﺩﻥ […]