پرویز افتخاری

۲۷ اردیبهشت ۱۳۹۷

آفتاب آینه ی ماست، اگر بگذارند

آفتاب آینه ی ماست، اگر بگذارند صبح پشت در فرداست، اگر بگذارند خشکسالی به سر آمد، نفس تازه خوش است وقت نوشیدن دریاست، اگر بگذارند همزبانی گره از مشکل ما نگشاید همدلی حل معماست، اگر بگذارند […]
۲۷ اردیبهشت ۱۳۹۷

قابهای مضحک بی روح

دلتنگم از این قابهای مضحک بی روح نقاب های بر چهره لبخندهای خشک..کلیشه ای احوال پرسی های معمولی هوا چقدر خوبه ؟تابستان گرم است چشم های شیشه ای..که در ان پرتوی از محبت نیست ودستهائی پنهانی […]
۳۰ فروردین ۱۳۹۷

معشوق مرد ی که می داند

چقدر دلم می خواهد معشوق مردی باشم که لبخندش وسیع و مهربان باشد و آغوشش بوی خودش را بدهد، مردی که بی هوا بیاید و بگوید موافقی جمع کنیم و به سفر برویم و من هیجان […]
۱۹ فروردین ۱۳۹۷

بی مرزی لعنتی

روی بی مرزی های لعنتی…هستم و سهم من هم همین دست های سرد تنها ست که حتی برای پاک کردن بخار روی هر آینه ای هم اتفاق لرزانیست… ونگاه مغموم اینه بمن نه من به او […]
۱۹ فروردین ۱۳۹۷

شاد باش نوروز

.اسفنـــد رو بـه پایان است و وقت کـوچ کـردن به فروردين و وقت بخشيـدن و صـاف کـردن و خانه تکانی دل.. بیائید دوباره زیستن را از فصلِ بهار یاد بگیریم و دوباره زندگی کردن را از […]
۱۹ فروردین ۱۳۹۷

حصار سن

حصاری داریم به نامِ سِن!!!!!!!!!  از این عدد ناچیز برای خودمان دیوار چین ساخته ایم! چه فرقی میکند چند باشد؟؟! ۱۸٬۲۱٬۲۹… و یا حتی ۸۳ و بیشتر… در هر سِنی میتوانی عاشق شوی! عاشق چیزهای خوب، […]
۲۵ بهمن ۱۳۹۶

* جنگل *

مرا ببر به جنگلي كه روي هر درخت آن – عكس شقايقي كنون قسم بخون هر درخت – كه ريخت بر جنگل سبز سبزه جوانه ميزند – شعله زبانه ميكشد – بانگي دوباره ميزند مرا ببر […]