پرویز افتخاری

۲۶ مرداد ۱۳۹۴

ﺑﺎ " ﺯﺑﺎﻥ " ﻣﯿﺸﻭﺩ

ﯾﺎﺩﻣﺎﻥ ﺑﺎﺷﺪﮐﻪ :“ﺣﻖ ﺍﻟﻨﺎﺱ “ﻫﻤﯿﺸﻪ ﭘﻮﻝ ﻧﯿﺴﺖ ! ﮔﺎﻫﯽ “ﺩﻝ ” ﺍﺳﺖ …ﺩﻟﯽ ﮐﻪ :ﺑﺎﯾﺪ ﺑﺪﺳﺖ ﻣﯽ ﺁﻭﺭﺩﯾﻢ ﻭﻧﯿﺎﻭﺭﺩﯾﻢ !ﺩﻟﯽ ﮐﻪ :ﺑﺎﯾﺪ ﻣﯽ ﺩﺍﺩﯾﻢ ﻭ ﻧﺪﺍﺩﯾﻢ !ﺩﻟﯽ ﮐﻪ :ﺷﮑﺴﺘﯿﻢ ﻭ ﺭﻫﺎﮐﺮﺩﯾﻢ !ﺩﻟﻬﺎﯼ ﻏﻤﮕﯿﻨﯽ ﮐﻪ …ﺑﯽ ﺗﻔﺎﻭﺕ […]
۲۶ مرداد ۱۳۹۴

غم دنیا نخواهد یافت پایان

غم دنیا نخواهد یافت پایانخوشا در بر رخ شادی گشایانخوشادل های خوش، جان های خرسندخوشا نیروی هستی زای لبخند خوشا لبخند شادی آفرینانکه شادی روید از لبخند ایناننمی دانی -دریغا- چیست شادیکه می گویی: به گیتی […]
۲۶ مرداد ۱۳۹۴

آفتاب زرد لب بام

من آفتاب زرد لب بام هستی اممن مرغ تنگ حوصله ی دام هستی امدر چشم من، چه جلوه ای از بامداد عمرمن شمع نیم سوخته ی شام هستی ام صاحبدلان، ز صحبت من، مست کی شوندمن […]
۲۵ مرداد ۱۳۹۴

ادمها..ادمها

“ﺁﺩﻣﻬﺎ “ﻣﻲ ﺁﻳﻨﺪ…ﮔﺎﻫﻲ .ﺩﺭ ﺯﻧﺪﮔﻲ ﺍﺕ ﻣﻲﻣﺎﻧﻨﺪﮔﺎﻫﻲ ﺩﺭ ﺧﺎﻃﺮﻩ ﺍﺕ،ﺁﻥ ﻫﺎ ﻛﻪ ﺩﺭ ﺯﻧﺪﮔﻲ ﺍﺕ ﻣﻲ ﻣﺎﻧﻨﺪﻫﻤﺴﻔﺮ ﻣﻲ ﺷﻮﻧﺪﺁﻥ ﻫﺎ ﻛﻪ ﺩﺭ ﺧﺎﻃﺮﺕ ﻣﻲ ﻣﺎﻧﻨﺪﺗﺠﺮﺑه ای ﺑﺮﺍﻱ ﺳﻔﺮ…. ﮔﺎﻫﻲ “ﺗﻠﺦ”ﮔﺎﻫﻲ “ﺷﻴﺮﻳﻦ”ﮔﺎﻫﻲ ﺑﺎ ﻳﺎﺩﺷﺎﻥ”ﻟﺒﺨﻨﺪ” ﻣﻲ ﺯﻧﻲﮔﺎﻫﻲ ﻳﺎﺩﺷﺎﻥ […]
۲۴ مرداد ۱۳۹۴

به جرم سیب دزدیدن

خطایت هر چه بود آدم…..به جرم سیب دزدیدن تو را از خویش پر دادند…!!ولی… آدم،،،نکن باور؛تورا با چیدن یک سیب پر دادند…..؟ خطایت…عشق حوا بود…گمانم عاشقش بودی …!!به چشمت عشق را دیدی…برای خاطر حوا تو آن […]
۲۳ مرداد ۱۳۹۴

جواب به ابوالحسن خرقانی

جواب چهار نفر مرا سخت تکان داد…!!! اول:مرد فاسدی از کنارم گذشت و من گوشه لباسم را جمع کردم تا به او نخورد!!!او گفت؛ای شیخ ! خدا میداند که فردا حال ما چه خواهد شد…!!! دوم:مستی […]
۲۳ مرداد ۱۳۹۴

من مستم و دل خراب

من مستم و دل خرابمن مستم و دل خراب جان تشنه و ساغر آببرخیز و بده شراب بنشین و بزن رباب ای سام تو بر سحر وی شور تو در شکردر سنبله‌ات قمر در عقربت آفتاببرمشک […]
۲۳ مرداد ۱۳۹۴

ساقیا

ساقیاساقیا وقت صبوح آمد بیار آن جام رامی پرستانیم در ده باده‌ی گلفام را زاهدان را چون ز منظوری نهانی چاره نیستپس نشاید عیبت کردن رند درد آشام رااحتراز از عشق میکردم ولی بیحاصلستهر که از […]
۲۳ مرداد ۱۳۹۴

دوش پیری

دوش پیری ز خرابات برون آمد مستدست در دست جوانان و صراحی در دستگفت عیبم مکن ای خواجه که ترسا به چه‌ئیتوبه‌ی من چو سر زلف چلیپا بشکستهرکه کرد از در میخانه گشادی حاصل چون تواند […]