اشعار

۱۷ اردیبهشت ۱۳۹۳

زبان حال

بی مزد بود و منت هر خدمتی که کردمیا رب مباد کس را مخدوم بی عنایتاز هر طرف که رفتم جز وحشتم نیفزودزنهار از این بیابان وین راه بی‌نهایتدر این شب سیاهم گم گشت راه مقصوداز […]
۱۱ اردیبهشت ۱۳۹۳

دمی دیگر با فریدومن مشیری

عشق، هر جا رو كند آنجا خوش است.گر به دريا افكند دريا خوش است.گر بسوزاند در آتش، دلكش است.اي خوشا آن دل، كه در اين آتش است.تا ببيني عشق را……. آيينه‌وارآتشي از جان خاموشت برآر!هر چه […]
۸ اردیبهشت ۱۳۹۳

من ومیخانه

گر چه مستيم و خرابيم چو شب هاي دگرباز کن ساقي مجلس ….سر ميناي دگر امشبي را که در آنيم ….غنيمت شمريمشايد اي جان نرسيديم ….به فرداي دگر مست مستم مشکن قدر خود اي پنجه غممن […]
۲۱ فروردین ۱۳۹۳

پیام ظفر

چه زيباست كه چون صبح، پيام ظفر آريمگل سرخ، گل نور، ز باغ سحر آريم.چه زيباست، چو خورشيد، درافشان و درخشانزآفاق پر از نور، جهان را خبر آريم .همانگونه كه خورشيد، بر اورنگ زر آيد،خرد را […]
۱۲ فروردین ۱۳۹۳

دمی دیگر با احمد شاملوی بزرگ

مجالبی‌رحمانه اندك بود وواقعه سخت نامنتظر.از بهارحظ ّ تماشائی نچشیدیم،كه قفسباغ را پژمرده می‌كند.*از آفتاب و نفسچنان بریده خواهم شدكه لب از بوسه ناسیراب.برهنه بگو برهنه به خاك‌ام كنندسراپا برهنهبدان‌گونه كه عشق را نماز می‌بریم،_كه بی‌شایبه […]
۱۱ فروردین ۱۳۹۳

مستم کن وهستم کن

ای ساقی افسونگر ..از باده خرابم کن مستم کن و.هستم کن .سرمست شرابم کن از جام وسبو مارا …کی رفع عطش گردد افسانه دریا گو.اهسته بخوابم کن …فردوس وجهنم را …..دروازه فرو بستند بگشا در میخانه […]
۶ فروردین ۱۳۹۳

دمی دیگر با حضرت مولانا

ای با من و پنهان چو دل از دل سلامت می کنمتو کعبه‌ای هر جا روم قصد مقامت می کنمهر جا که هستی حاضری از دور در ما ناظریشب خانه روشن می شود چون یاد نامت […]
۲۴ اسفند ۱۳۹۲

جمال گل

جمال گل چه خوش افتاده در آئینه این آبچه نوشین چشمه و چتر گل و آئینه داری هاسرود آبشار افتاده در ژرفای کوهستانو در آئینه ی چشمه ، جمال گلعذاری هاو رقص شوخ پروانه در آغوش […]