اشعار

۱۷ مرداد ۱۳۹۴

ﻗﺸﻨﮓ ﺍﺳﺖ

ﺑﻪ ﻛﺴﻲ ﻛﻴﻨﻪ ﻧﮕﻴﺮﻳﺪﺩﻝ ﺑﻲ ﻛﻴﻨﻪ ﻗﺸﻨﮓ ﺍﺳﺖﺑﻪ ﻫﻤﻪ ﻣﻬﺮ ﺑﻮﺭﺯﻳﺪﺑﻪ ﺧﺪﺍ ﻣﻬﺮ ﻗﺸﻨﮓ ﺍﺳﺖﺩﺳﺖ ﻫﺮ ﺭﻫﮕﺬﺭﻱ ﺭﺍ ﺑﻔﺸﺎﺭﻳﺪ ﺑﻪ ﮔﺮﻣﻲﺑﻮﺳﻪ ﻫﻢ ﺣﺲ ﻗﺸﻨﮕﻲ ﺍﺳﺖﺑﻮﺳﻪ ﺑﺮ ﺩﺳﺖ ﭘﺪﺭﺑﻮﺳﻪ ﺑﺮ ﮔﻮﻧﻪ ﻣﺎﺩﺭ ﻟﺤﻈﻪ ﺣﺎﺩﺛﻪ ﺑﻮﺳﻪ ﻗﺸﻨﮓ ﺍﺳﺖﺑﻔﺸﺎﺭﻳﺪ […]
۱۷ مرداد ۱۳۹۴

ساقیا! بده جامی،

ساقیا! بده جامی، زان شراب روحانیتا دمی برآسایم زین حجاب جسمانی بهر امتحان ای دوست، گر طلب کنی جان راآنچنان برافشانم، کز طلب خجل مانیبی‌وفا نگار من، می‌کند به کار منخنده‌های زیر لب، عشوه‌های پنهانیدین و […]
۱۶ مرداد ۱۳۹۴

شب در چشمان من است،

شب در چشمان من است، به سیاهی چشم‌هایم نگاه کن! روز در چشمان من است، به سفیدی چشم‌هایم نگاه کن! شب و روز در چشمان من است، به چشم‌هایم نگاه کن! پلک اگر فرو بندم جهان […]
۱۵ مرداد ۱۳۹۴

عاشق نشدی زاهد،

عاشق نشدی زاهد، دیوانه چه میدانی؟ در شعله نرقصیدی، پروانه چه میدانی؟ لبریز می غمها،شد ساغر جان من خندیدی و بگذشتی، پیمانه چه میدانی؟ یک سلسله دیوانه……..،افسون نگاه او ای غافل از آن جادو، افسانه چه […]
۱۵ مرداد ۱۳۹۴

پشت هيچستانم‌.

به سراغ من اگر مي آييد، پشت هيچستانم‌. پشت هيچستان جايي است‌. پشت هيچستان رگ هاي هوا، پر قاصدهايي است كه خبر مي آرند، از گل واشده دورترين بوته خاك‌. روي شن ها هم‌، نقش هاي […]
۱۴ مرداد ۱۳۹۴

ساغر تهی

ساغر تهی ست امشب و.میخانه باز نیست مخمور باده ایم و…….می چاره ساز نیست خضرم دهد  گر اب بقا…… ریزمش بخاک بی شاهد وشراب ..برانم نیاز نیست گر منع ما کند زمی ناب ………محتسب مست ریاست […]