اشعار

۱۸ فروردین ۱۳۹۴

دریایِ شورانگیزِ چشمانت

· دریایِ شورانگیزِ چشمانت چه زیباست!آن جا که باید دل به دریا زد، همین جاستدر من طلوعِ آبیِ آن چشمِ روشنیاد آور صبحِ خیال انگیزِ دریاستگل کرده باغی از ستاره در نگاهتآنک چراغانی که در چشم […]
۱۷ فروردین ۱۳۹۴

طلوع دوباره آفتاب

چرا دیگر نمی‌تابد،بلند اندام زیبایم،كه شمع پر فروغ و زیور ابیات من بود . چرا اینگونه ساكت شد،پری قصه‌های من،گل سرخ خیال لحظه‌های غربت و محنت. چرا تسلیم محض سرنوشت نابرابر شد،مگو، بـــــا تــــو !كه شاید […]
۱۷ فروردین ۱۳۹۴

روزي كه معناي هر سخن دوست داشتن است

روزي كه معناي هر سخن دوست داشتن است تا تو بخاطر آخرين حرف دنبال سخن نگردي… روزي كه آهنگ هر حرف، زندگي‌ست …تا من بخاطر آخرين شعر رنج قافيه نبرم… روزي كه هر لب ترانه‌ايست تا […]
۱۶ فروردین ۱۳۹۴

در ميكده

در ميكده ام ؛ چومن بسي اينجا هستمي حاضر و من نبرده ام سويش دستبايد امشب ببوسم اين ساقي رااكنون گويم كه نيستم بيخود و مستدر ميكده ام ؛ دگر كسي اينجا نيستواندر جامم دگر نمي […]
۱۶ فروردین ۱۳۹۴

ساقیا پُر کن به یاد چشم او جامی دگر

ساقیا پُر کن به یاد چشم او جامی دگرتا بسوی عالم مستی زنم گامی دگرچشم مستت را بنازم ، تازه از راه آمدمبعد ازین جامی که دادی ، باز هم جامی دگر تا مگر مستانه بر […]
۱۴ فروردین ۱۳۹۴

زندگی

ﺯﻧﺪﮔﯽ ﺫﺭﻩ ﻛﺎﻫﯿﺴﺖ ، ﻛﻪ ﻛﻮﻫﺶﻛﺮﺩﯾﻢﺯﻧﺪﮔﯽ ﻧﺎﻡﻧﮑﻮﯾﯽ ﺳﺖ ﻛﻪ ﺧﺎﺭﺵ ﻛﺮﺩﯾﻢﺯﻧﺪﮔﯽﻧﯿﺴﺖ ﺑﺠﺰ ﻧﻢ ﻧﻢ ﺑﺎﺭﺍﻥ ﺑﻬﺎﺭ ،ﺯﻧﺪﮔﯽ ﻧﯿﺴﺖﺑﺠﺰ ﺩﯾﺪﻥ ﯾﺎﺭ ،ﺯﻧﺪﮔﯽﻧﯿﺴﺖ ﺑﺠﺰ ﻋﺸﻖ ،ﺑﺠﺰ ﺣﺮﻑﻣﺤﺒﺖ ﺑﻪ ﻛﺴﯽ ،ﻭﺭﻧﻪ ﻫﺮﺧﺎﺭ ﻭ ﺧﺴﯽ ،ﺯﻧﺪﮔﯽﻛﺮﺩﻩ ﺑﺴﯽ ،ﺯﻧﺪﮔﯽﺗﺠﺮﺑﻪ ﺗﻠﺦ ﻓﺮﺍﻭﺍﻥ […]
۱۲ فروردین ۱۳۹۴

آواز عاشقانه ي ما

آواز عاشقانه ي ما ….در گلو شكستحق با سكوت بود،صدا در گلو شكستديگر دلم هوای سرودن…… نمي كندتنها بهانه ی ما ……در گلو شكست…سر بسته ماند بغض گره خورده در دلمآن گريه های عقده گشا در […]
۱۱ فروردین ۱۳۹۴

ای خوش از تن کوچ کردن،

ای خوش از تن کوچ کردن، خانه در جان داشتن روی مانند پری……… از خلق پنهان داشتن همچو عیسی بی پر و بی بال بر گردون شدن همچو ابراهیم در آتش گلستان داشتن کشتی صبر اندرین […]
۱۱ فروردین ۱۳۹۴

غنچه‌ای گفت به پژمرده گلی

غنچه‌ای گفت به پژمرده گلیکه ز ایام، دلت زود آزرد آب، افزون و بزرگست فضاز چه رو، کاستی و گشتی خردزینهمه سبزه و گل، جز تو کسینه فتاد و نه شکست و نه فسردگفت، زنگی که […]