اشعار

۲۸ آذر ۱۳۹۲

دمی دیگر با حضرت مولانا

ازمن ای ساقی مردان ..نفسی روی مگرداندل من مشکن اگر نه قدح وشیشه شکستمقدحی بود بدستم…بفکندم ….بشکستمکف صد پای برهنه..من از ان شیشه بخستمتو بدان شیشه پرستی که..زشیشه.ست شرابتمی من نیست زشیره..زچه رو شیشه پرستمحضرت مولانا
۲۸ آذر ۱۳۹۲

دمی دیگر با خواجه عبد الله انصاری

« عشق دردی است که او را دوا نیست و کار عشق هرگز به دعا نیست. عاشق هم آتش استهم آب و هم ظلمت است و هم آفتاب»حضرت خواجه عبدالله انصاری پیر هرات
۲۸ آذر ۱۳۹۲

دمی با خواجه عبد الله انصاری

« عشق دردی است که او را دوا نیست و کار عشق هرگز به دعا نیست. عاشق هم آتش است هم آب و هم ظلمت است و هم آفتاب» حضرت خواجه عبدالله انصاری پیر هرات
۲۸ آذر ۱۳۹۲

دمی دیگر با عطار نیشابوری بزرگ

مسلمانان من آن گبرم که بتخانه بنا کردم شدم بر بام بتخانه درين عالم ندا کردمصلاي کفر در دادم شما را اي مسلمانان که من آن کهنه بتها را …..دگر باره جلا کردم از آن مادر […]
۲۶ آذر ۱۳۹۲

دمی دیگر با عطار نیشابوری بزرگ

از قوت مستیم ز هستیم خبر نیست مستم ز می عشق و چو من مست دگر نیست در جشن می عشق که خون جگرم ریخت نقل من دلسوخته جز خون جگر نیست مستان می‌عشق درین بادیه […]
۲۶ آذر ۱۳۹۲

دمی با اوحدی مراغه ای

به خرابات برید….. از در این خانه مرا که دگر یاد شراب آمد و پیمانه مرا دل دیوانه به زنجیر نبستن عجبست که به زنجیر ببندد دل دیوانه مرا؟ می بیارید و تنم را بنشانید چو […]
۲۶ آذر ۱۳۹۲

دمی دیگر با رهی معیری

دل من ز تابناکی به شراب ناب ماند نکند سیاهکاری که به آفتاب ماند نه ز پای می نشیند نه قرار می پذیرددل آتشین من بین که به موج آب ماندز شب سیه چه نالم؟ که […]
۲۳ آذر ۱۳۹۲

دمی با ملک الشعرای بهار

دعوي چه کني؟ داعيه‌داران همه رفتند شو بار سفر بند که ياران همه رفتند آن گرد شتابنده که در دامن صحراست گويد : « چه نشيني؟ که سواران همه رفتند» داغ است دل لاله و نيلي […]