مستم کن وهستم کن
۱۱ فروردین ۱۳۹۳
نگاه تازه
۱۲ فروردین ۱۳۹۳

دمی دیگر با احمد شاملوی بزرگ

مجال
بی‌رحمانه اندك بود و
واقعه سخت نامنتظر.
از بهار
حظ ّ تماشائی نچشیدیم،
كه قفس
باغ را پژمرده می‌كند.
*
از آفتاب و نفس
چنان بریده خواهم شد
كه لب از بوسه ناسیراب.
برهنه بگو برهنه به خاك‌ام كنند
سراپا برهنه
بدان‌گونه كه عشق را نماز می‌بریم،_
كه بی‌شایبه حجابی
با خاك عاشقانه
در آمیختن می‌خواهم.
«احمد شاملو»

شکوفه های بهاری  (4)

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *