دستهایی به هم پیوسته۱۶ مرداد ۱۳۹۴ساقیا! بده جامی،۱۷ مرداد ۱۳۹۴ ساحل افتاده گفت : « گر چه بسی زیستم هیچ نه معلوم شد آه که من کیستم .» موج ز خود رفته ای، تیز خرامید و گفت : « هستم اگر می روم گر نروم نیستم . » (( محمد اقبال لاهوری )) اشتراک گذاری97 پست مرتبط۵ اردیبهشت ۱۴۰۲مرد غریبهادامه مطلب۵ اردیبهشت ۱۴۰۲اعجاز منادامه مطلب۲۸ فروردین ۱۴۰۰عاشقم ، سوخته ام ، وابگذارید مراادامه مطلب دیدگاهتان را بنویسید لغو پاسخنشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخشهای موردنیاز علامتگذاری شدهاند *دیدگاه * نام * ایمیل * وب سایت ذخیره نام، ایمیل و وبسایت من در مرورگر برای زمانی که دوباره دیدگاهی مینویسم. Δ