اشعار

۱۷ آذر ۱۳۹۲

دمی با اقبال لاهوری

ياد ايامي که خوردم باده ها با چنگ و نيجام مي در دست من، ميناي مي در دست ويدر کنار آيي،……. خزان ما زند رنگ بهارور نيايي فرودين افسرده تر گردد ز ديبي تو جان من […]
۱۷ آذر ۱۳۹۲

دمی با سعدی بزرگ

آب حيات من است، خاک سر کوی دوستگر دو جهان خرميست، ما و غم روی دوستولوله در شهر نيست جز شکن زلف يارفتنه در آفاق نيست جز خم ابروی دوستداروی مشتاق چيست؟ زهر ز دست نگارمرهم […]
۱۷ آذر ۱۳۹۲

سجود کعبه

پيش رخ تو اي صنم، كعبه سجود مي كنددر طلب تو آسمان جامه كبود مي‌كندحسن ملائك و بشر جلوه نداشت اين‌قدرعكس تو ميزند در او، حسن نمود مي‌كندناز نشسته با طرب، چهره به چهره ،لب به […]
۱۷ آذر ۱۳۹۲

دمی با عطار

به دريايي در اوفتادم كه پايانش نمي‌بينم به دردي مبتلا گشتم كه درمانش نمي‌بينم در اين دريا يكي در است و ما مشتاق در او ولي كس كو كه در جويد كه جويانش نمي‌بينم چه جويم […]
۱۷ آذر ۱۳۹۲

دمی با ا بوسعید ابوالخیر:

گر سبحه‌ی صد دانه شماری خوبست             ور جام می از کف نگذاری خوبست گفتی چه کنم چه تحفه آرم بر دوست             بی‌درد میا هر آنچه آری خوبست
۱۵ آذر ۱۳۹۲

نگاهی به طنز در شعر حافظ1

زبان رندانه شعر حافظ به طنز تکیه کرده است. طنز ظرفیت بیانی شعر او را تا سر حد امکان گسترش داده و بدان شور و حیاتی عمیق بخشیده است. حافظ به مدد طنز، به بیان ناگفته […]
۱۰ آذر ۱۳۹۲

خطاط زمان

دست خطاطِ زمان آهستهمي نشيند به تنمتن دردآلودم..خسته از جور زمان خسته تر از هرزمان شوقِ پـــرواز به سر دارم وسوداي گريزسفــــــری دور ..ز دور ……..هر دم از روزنه اي نام مرا مي خواند .دل من […]