۲۸ فروردین ۱۴۰۰

عاشقم ، سوخته ام ، وابگذارید مرا

عاشقم ، سوخته ام ، وابگذارید مرا لحظه ای با دل شیدا بگذارید مرا من در افتاده ام از پا ، دگر ای همسفران ببُرید از […]
۲۸ فروردین ۱۴۰۰

مستانه میرقص

صنم می گوی و در بتخانه می رقص نوایی می زن و مستانه می رقص عجب ذوقی بود ….در رقص مستی تو نیز ای باده در […]
۸ اسفند ۱۳۹۹

رفتیم وکس نگفت زیاران که یار کو؟

رفتیم و کس نگفت ز یاران که یار کو؟ آن رفته ی شکسته دل بی قرار کو؟ چون روزگار غم که رود رفته ایم و یار […]
۸ اسفند ۱۳۹۹

پیله ی درد

گاهی اوقات قرارست که در پیله ی درد نم نمک “شاپرکی” خوشگل و زیبا بشوی گاهی انگارضروری ست بِگندی درخود تا مبدل به” شرابی” خوش و […]
۱۱ دی ۱۳۹۹

خـلوت عـشق:

خـلوت عـشق: یار باز آمد و غـم رفـت و دل آرام گـرفت بخـت خـندید و لـبم از لب او کام گـرفت آن سیه پـوش چو از […]
۲۱ اسفند ۱۳۹۸

برای پرنده­‌ای در بند

برای ماهی در تُنگ بلور آب برای رفیقم که زندانی است زیرا، آن چه می‌اندیشد را بر زبان می‌راند… برای گُل­های قطع شده برای علف لگدمال […]
۲۱ اسفند ۱۳۹۸

درآباما دراین دریا وخوش بنشین به چشم ما

درآباما دراین دریا وخوش بنشین به چشم ما به عین ما نظر می کن ببین ماراردراین دریا اگر موج است اگر قطره… به عین ما همه […]
۱۰ بهمن ۱۳۹۸

دیـــــوانـــه محبت جـــانـــانه ام هنـــوز

دست از دلم بـــدار کــه دیوانه ام هنوز عمـــری بگرد شمع جمال تــو گشته ام و آتش نخورده بــر پر پـروانه ام هنوز در خانه ای […]
۱۰ بهمن ۱۳۹۸

میگریم و می خندم ، دیوانه چنین باید

میگریم و می خندم ، دیوانه چنین باید میسوزم ومیسازم ، پروانه چنین باید می کوبم ومی رقصم ، می نالم ومیخوانم در بزم جهان شور، […]