جامی زحباب…. پر کن از آبجام می ما…. به ذوق دریابدر بحر در آ ….که عین مائیبا مابنشین خوشی در این آبمه ……روشن از آفتاب باشدآن نور بود ……به نام مهتابچشم تو …..خیال غیر گردیدخوبیست که […]
یاران از این دیار، چه بسیار، رفته انداز این دیار بسته به رگبار رفته اندجانهای پاک با گذر از سیم خاردارتا ناکجای آبیِ دیدار…… رفته انددیریست خاطراتِ بهارانِ برگ و گُلاز یاد باغ و گلشن و […]
دوش رفتم به خــــرابــــات مــــرا راه نبــودمی زدم ناله و فــــریــــــاد ..کــس از من نشنودیا نبد هیـــــچ کــــس از بـــاده فروشان ….بیداریا که مــــن هیچ کســـم،…. هیچ کسم در نگشودپاســــی از شب بگـــذشت… بیشتر ک یـا […]
ما صافدلان دردکش بزم الستیم با نغمه و می ،لب به لب و دست به دستیم”در مدرسه و صومعه بسیار دویدم از علم و عمل،چاشنی ی عشق ندیدمتحقیق نمودم،چه مسائل،چه دلائل حرفی که دهد بوی زعشقی […]
دست شوقی با گریبان آشنا میخواستیمجامهٔ جان در غم عشقی فنا میخواستیمدیده گریان، سینه سوزان، دل طپان، جان مضطربشکر للّه یافتیم آنچ از خدا میخواستیمخود عیان بود آنچه میجستیم او را در نهان پیش ما بود […]
خسته تر از همیشهدر دست های تودنیادروغین استچشمت همه آهنپایت همه تردیددستت همه کاغذاین فردا که فراز دارد می بینیقلب بزرگ ماستدریا درون سینه ام جاری ستبا قایق تردیدبا ارتفاع موج ها ، شلاقدر من همه […]