· دریایِ شورانگیزِ چشمانت چه زیباست!آن جا که باید دل به دریا زد، همین جاستدر من طلوعِ آبیِ آن چشمِ روشنیاد آور صبحِ خیال انگیزِ دریاستگل کرده باغی از ستاره در نگاهتآنک چراغانی که در چشم […]
روزي كه معناي هر سخن دوست داشتن است تا تو بخاطر آخرين حرف دنبال سخن نگردي… روزي كه آهنگ هر حرف، زندگيست …تا من بخاطر آخرين شعر رنج قافيه نبرم… روزي كه هر لب ترانهايست تا […]
در ميكده ام ؛ چومن بسي اينجا هستمي حاضر و من نبرده ام سويش دستبايد امشب ببوسم اين ساقي رااكنون گويم كه نيستم بيخود و مستدر ميكده ام ؛ دگر كسي اينجا نيستواندر جامم دگر نمي […]
ساقیا پُر کن به یاد چشم او جامی دگرتا بسوی عالم مستی زنم گامی دگرچشم مستت را بنازم ، تازه از راه آمدمبعد ازین جامی که دادی ، باز هم جامی دگر تا مگر مستانه بر […]
ای خوش از تن کوچ کردن، خانه در جان داشتن روی مانند پری……… از خلق پنهان داشتن همچو عیسی بی پر و بی بال بر گردون شدن همچو ابراهیم در آتش گلستان داشتن کشتی صبر اندرین […]
غنچهای گفت به پژمرده گلیکه ز ایام، دلت زود آزرد آب، افزون و بزرگست فضاز چه رو، کاستی و گشتی خردزینهمه سبزه و گل، جز تو کسینه فتاد و نه شکست و نه فسردگفت، زنگی که […]