صبح دولت میدمد کو جام همچون آفتابفرصتی زین به کجا باشد بده جام شراب خانه بیتشویش و ساقی یار و مطرب نکتهگویموسم عیش است و دور ساغر و عهد شباباز پی تفریح طبع و زیور حسن […]
در خرابات آمــــــــدم تا ترک یاد سر کنم ترک مذهب کرده رو در مذهب دیگر کنم چون زمسجد بــــــــــر نیامد سالها کام دلم ساکن میخانه گشتــــــم تا ز می لب تر کنم ازازل محراب دل ابروی […]
هرچه کُنی بکن مکن ترک من ای نگار منهرچه بَری بِبر مَبر سنگدلی به کار منهرچه هِلی بِهل مَهل پرده به روی چون قمرهرچه دَری بِدر مَدر پردهی اعتبار منهرچه کِشی بِکش مَکش باده به بزم […]
آفتاب است و بیابان چه فراغنیست در آن نه گیاه و نه درختغیر آوای غرابان دیگربسته هر بانگی از این وادی درختدر پس پرنده ای از گرد و غبارنقطه ای لرزد از دورسیاه چشم اگر پیش […]
برو ای عشق میازارم بیش، از تو بیزارم و از کرده خویش من کجا ،این همه رسوایی ها؟،دل دیوانه و شیدایی ها؟ من کجا ،این همه اندوه کجا؟ ،غم سنگین چنان کوه کجا ؟ من پرستوی […]
من آن ناخوانده آوازم… صدای زخمی سازم… به دنبال صدایم باش … برای تو اگر رازم… من آواز بیابانم … صدای بغض بارانم … بریده از نیستانم … غمی دارم که می خوانم ... من آن […]
اگر مستضعفی ديدی،ولي از نان امروزتبه او چيزی نبخشيدی.به انسان بودنت شک کناگر چادر به سر داری،ولي از زير آن چادربه يک ديوانه خنديدیبه انسان بودنت شک کناگر قاری قرآنی،ولي در درکِ آياتشدچارِ شک و ترديدی.به […]