دمی با ا بوسعید ابوالخیر:
۱۷ آذر ۱۳۹۲
سجود کعبه
۱۷ آذر ۱۳۹۲

دمی با عطار

به دريايي در اوفتادم كه پايانش نمي‌بينم
به دردي مبتلا گشتم كه درمانش نمي‌بينم
در اين دريا يكي در است و ما مشتاق در او
ولي كس كو كه در جويد كه جويانش نمي‌بينم
چه جويم بيش ازين گنجي كه سر آن نمي‌دانم
چه پويم بيش ازين راهي كه پايانش نمي‌بينم
درين ره كوي مه رويي است خلقي در طلب پويان
وليك اين كوي چون يابم كه پيشانش نمي‌بينم
به خون جان من جانان ندانم دست آلايد
که او بس فارغ است از ما سر آنش نمي‌بينم
دلا بيزار شو از جان اگر جانان همي خواهي
كه هر كو شمع جان جويد غم جانش نمي‌بينم
برو عطار بيرون آي با جانان به جان بازي
كه هر كو جان درو بازد پشيمانش نمي‌بينم
(عطار نيشابوري
)
عطار

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *