اشعار

۱۱ فروردین ۱۳۹۴

غنچه پژمرده

  عاشق از تشویش دنیا و غم دین فارغ است هر که از سر بگذرد از فکر بالین فارغ است چرخ غارت پیشه را با بینوایان کار نیست غنچه پژمرده از ناراج گلچین فارغ است شور […]
۱۱ فروردین ۱۳۹۴

غباری در بیابانی

نه دل مفتون دلبندی نه جان مدهوش دلخواهی نه بر مژگان من اشکی نه بر لبهای من آهی نه جان بی نصیبم را پیامی از دلارامی نه شام بی فروغم را نشانی از سحرگاهی نیابد محفلم […]
۱۱ فروردین ۱۳۹۴

صبر کن

صبر کن ای تن که آن بیداد هجران بگذردراحت تن چون که بگذشت آفت جان بگذردخویشتن در بند نیک و بد مکن از بهر آنکزشت و خوب و وصل و هجران درد و درمان بگذردروزگاری می‌گذار […]
۸ فروردین ۱۳۹۴

بر روی ما نگاه خدا خنده می زند

بر روی ما نگاه خدا خنده می زند هرچند ره به ساحل لطفش نبرده ایم زیرا چو زاهدان سیه کار خرقه پوش پنهان ز دیدگان خدا می نخورده ایم پیشانی ار ز داغ گناهی سیه شود […]
۸ فروردین ۱۳۹۴

سپیده ی عشق"

آسمان همچو صفحه ی دل من روشن از جلوه های مهتاب است امشب از خواب خوش گریزانم که خیال تو خوشتر از خواب است خیره بر سایه های وحشی بید می خزم در سکوت بستر خویش […]
۴ فروردین ۱۳۹۴

گوشها منتظر بانگ جرس‌هاي من‌اند

گوشها منتظر بانگ جرس‌هاي من‌اندكوچه‌ها منتظر بانگ قدم‌هاي تو اندتو از اين برف فرو آمده دلگير مشو تو از اين وادي سرمازده نوميد مباش«دي» زماني داردو زمستان اجلش نزديك استمن صداي نفس باغچه را مي‌شنومو صداي […]
۱ فروردین ۱۳۹۴

ای خوشا مستانه

ای خوشا مستانه سر در پای دلبر داشتندل تهی از خوب و زشت چرخ اخضر داشتن نزد شاهین محبت …..بی پر و بال آمدنپیش باز عشق………. آئین کبوتر داشتن اشک را چون لعل پروردن بخوناب جگردیده […]
۲۷ اسفند ۱۳۹۳

نوروز بمانید که ایّام شمایید!

نوروز بمانید که ایّام شمایید!آغاز شمایید و سرانجام شمایید!آن صبح نخستین بهاری که ز شادیمی آورد از چلچله پیغام، شمایید!آن دشت طراوت زده آن جنگل هشیارآن گنبد گردننده ی آرام شمایید!خورشید گر از بام فلک عشق […]