من هـر چه دیدهام ز دل و دیدهام کنون از دل ندیدهام هـــــــــمه از دیده دیدهام آه دهن دریده مـــــــــــرا فاش کرد راز او را گنــــــاه نیست، منش برکشیدهام اول کسـی که ریخته است آب روی […]
همه هست آرزویم که ببینـــم از تو روئیچه زیان ترا که من هم برسم به آرزوئی؟به کسی جمال خود را ننموده ای و بینمهمه جا به هر زبانی بُوَد از تو گفتگوئیبه ره تو بسکه نالم، […]
یاران از این دیار، چه بسیار، رفته اند از این دیار بسته به رگبار رفته اند جانهای پاک با گذر از سیم خاردار تا ناکجای آبیِ دیدار رفته اند دیریست خاطراتِ بهارانِ برگ و گُل از […]
واژه «چهارشنبهسوری» از دو واژه چهارشنبه که نام یکی از روزهای هفتهاست و سوری که به معنی سرخ است ساخته شدهاست. آتش بزرگی تا صبح زود و برآمدن خورشید روشن نگه داشته میشود که این آتش […]
شنیدم که چون قوی زیبا بمیردفریبنده زاد و فریبا بمیردشب مرگ تنها نشیند به موجیرود گوشه ای دور و تنها بمیرددر آن گوشه چندان غزل خواند آن شبکه خود در میان غزلها بمیردگروهی بر آنند که […]
خواهم چو راز پنهان، از من اثر نباشدتا از نبود و بودم، کس را خبر نباشد خواهم که آتش افتد، در شهر آشناییوز ننگ آشنایان، بر جا اثر نباشد گوری بده، خدایا! زندان پیکر منتا از […]