نه دیگر آن رسیدن ها ..نه شوق وذوق دیدنهانه سوی هم دویدن ها ..عقب رفتیم پنهانینه دیگر حرف اینده..نه بر لبهایمان خندهدو دیوانه دو بازنده ..دراین بازی چه میدانیخانم مریم حیدر زاده
تو کی هستیکه بخواهی زندگی من را قضاوت کنی ؟ من بی عیب نیستم و نمی خواهم باشم . فقط قبل از اینکه شروع کنی با انگشت من را نشان بدهی مطمئن شو دستهای خودت پاک […]
توکیستی که زخط سپیده می ائیچه دیده ای ای دوست ….رمیده میائیمگر توخون سیاوش ..وروح حلاجیکه قطره قطره ..بریده بریده میائیبگو ..بگو که چه رقصی ست ..رقص بر سر دارکه مثل خون ..انالحق ..چکیده می ائی
حرفی برای فریاد، چون غسل در تن بادمانند شبنمی بر، گلبرگهای میعادیک شعر ز غم گرفتن، در قحطی شکفتنیک شکوه نامه از من، از خود به خود نوشتناشکی به پاکی رود، جاری شد و بیاسوداز تن […]
به سراغ خواب هایم بیانامم را از نو بخواندست هایم را بگیرروی خوش زمانه ام بشوباید تنهایی را … تنها گذاشتُتا انتهای آدمی رفتتو را ماه نامیدشعر را به نام های تو سپرددیگر …با توتمام آبی […]
حرفی برای فریاد، چون غسل در تن بادمانند شبنمی بر، گلبرگهای میعادیک شعر ز غم گرفتن، در قحطی شکفتنیک شکوه نامه از من، از خود به خود نوشتناشکی به پاکی رود، جاری شد و بیاسوداز تن […]