ساقيا داني که مخموريم در ده جام راساعتي آرام ده اين عمر بي آرام رامير مجلس چون تو باشي با جماعت در نگرخام در ده پخته را و پخته در ده خام راقالب فرزند آدم آز […]
بر من که صبوحی زدهام خرقه حرامست ای مجلسیان راه خرابات کدامست هر کس به جهان خرمیی پیش گرفتند ما را غمت ای ماه پری چهره تمامست برخیز که در سایه سروی بنشینیم …کان جا که […]
نهال تازه رسی گفت با درختی خشک که از چه روی، ترا هیچ برگ و باری نیست چرا بدین صفت از آفتاب سوختهای مگر بطرف چمن، آب و آبیاری نیست شکوفههای من از روشنی […]
خوش همی میروی ای قافله سالار براه گذری. جانب گم کرده رهی باید کرد نه همین صف زده مژگان سیه …باید داشت بصف دلشدگان هم نگهی باید کرد طاعت از دست نیاید گنهی باید کرد در […]
ازمن ای ساقی مردان ..نفسی روی مگرداندل من مشکن اگر نه قدح وشیشه شکستمقدحی بود بدستم…بفکندم ….بشکستمکف صد پای برهنه..من از ان شیشه شکستمتو بدان شیشه پرستی که..زشیشه.ست شرابتمی من نیست زشیره..زچه رو شیشه پرستمحضرت مولانا
محراب دل ان جلوه اغوش فریب است نشناخته ام کعبه وبتخانه کدام است بند از مژه برداشت خیال رخ ساقی ای ابر ببین گریه ی مستانه کدامست سر تا سر این دشت پر از جلوه لیلی […]