امروز هم گذشت..ونیامدشعر افرین ..چشم سیاهمدر انتظار رویش..خشکیدبر سنگفرش جاده نگاهماو فارغ از خیال من ..اینکچون گل درون بستر ..ناز استچشم من است اینکه براهشچون چشم اختران همه باز است
Iدستی میان اینه ومن لغزید…... شعر از میان اینه دستی شد اینک میان خلوت وتاریکی تفسیر دست ها…….را بر جاده مینویسم وجاده از سخاوت پر می شود وانسوی من . .که خلوت ایینه است ..وتاریکی..پر میشود..برهنگی جاده..در […]
تو جام عشق را بستان و…. میروهمان معشوق را میدان و میروشرابی باش بیخاشاک صورتلطیف و صاف همچون جان و میرویکی دیدار او صد جان به ارزدبده جان و بخر ارزان و میروچو دیدی آن چنان […]
ای ساقی خوش منظر مست میِ نابم کن روی چو مهَت بنمای …..بیهوش و خرابم کن کیفیت بیداری ……..خون کرد دلم ساقی برخیز و شرابم ده ….بنشین و به خوابم کن هر وقت که می خواران […]