اشعار

۹ تیر ۱۳۹۴

روزي كه معناي هر سخن دوست داشتن است

روزي كه معناي هر سخن دوست داشتن است تا تو بخاطر آخرين حرف دنبال سخن نگردي… روزي كه آهنگ هر حرف، زندگي‌ست …تا من بخاطر آخرين شعر رنج قافيه نبرم… روزي كه هر لب ترانه‌ايست تا […]
۹ تیر ۱۳۹۴

سهمِ من از تو

سهمِ من از تودرخششِ نگاهی استمیانِ اضطرابِ شببرای جستنِ آخرین پناهدر فاصله خطِ امید و ترس سهمِ من از توترانه ایست به زمزمه ی عشقبی قید از زماندر ناکجای همیشه سهمِ من از توآخرین کلامِ سکوت […]
۶ تیر ۱۳۹۴

یاد داری

یاد داری چه شبی بود ؟باد گرم نفس منساقه ی بازوی شفاف ترا می آزرد ؟و اندکی آنسوترجوی اندام تو در کوچه ی تاریکماهی چشم مرا می برد ؟ یاد داری چه شبی بود ؟غرق آن […]
۵ تیر ۱۳۹۴

ناشناس ناهمرنگ

آه ، ای ناشناس ناهمرنگبازگو ، خفته در نگاه تو چیست ؟چیست این اشتیاق سرکش و گنگدر پس دیده ی سیاه تو چیست ؟چیست این ؟ شعله یی ست گرمی بخشچیست این ؟ آتشی ست جان […]
۵ تیر ۱۳۹۴

ما فاتحان شهرهاي رفته بر باديم

مافاتحان شهرهاي رفته بر باديمبا صدايي ناتوانتر زانكه بيرون آيد از سينه ،راويان قصه هاي رفته از ياديم.كس به چيزي، يا پشيزي، برنگيرد سكه هامان را.گويي از شاهي ست بيگانه .يا ز ميري دودمانشان منقرض گشته.گاه […]