بیدار شو..بیدار شو..هین رفت شب …بیدار شوبیزار شو .بیزار شو …وزخویش هم بیزار شو…مشنو تو هر مکر وفسون ..خون را چرا شوئی بخونهمچون قدح شو سرنگون..وانگاه دردی خواه شوبیچون تو را بیچون کند روی تو را […]
رفتیم و کس نگفت ز یاران که یار کو؟آن رفته ی …شکسته دل بی قرار کو؟چون روزگار غم که رود…. رفته ایم و یارحق بود اگر نگفت …..که آن روزگار کو؟آرید خنجری که مرا سینه خسته […]
می بر کف من نه که طرب را سبب اینست آرام من و مونس من روز و شب اینست تریاق بزرگست و شفای همه غمها نزدیک خردمندان می را لقب اینست بی می نتوان کردن شادی […]
من که باشم که بر آن خاطر عاطر گذرملطف ها می کنی ای خاک درت تاج سرم دلبرا بنده نوازیت که آموخت بگوکه من این ظن به رقیبان تو هرگز نبرم همتم بدرقه راه کن ای […]
شستم ز میدر پای خم، دامن ز هر آلودگی دامن نشوید کس چرا، زابی بدین پالودگی میگفت واعظ با کسان، دارد می و شاهد زیان از هیچکس نشنیدهام حرفی بدین بیهودگی روزی که تن فرسایدم در […]