نخستین باده کاندر جام کردندز چشم مست ساقی وام کردندچو با خود یافتند اهل طرب راشراب بیخودی در جام کردند لب میگون جانان جام در دادشراب عاشقانش نام کردندز بهر صید دلهای جهانیکمند زلف خوبان دام […]
فریاد که از عمر جهان هر نفسی رفتدیدیم کزین جمع پراکنده کسی رفتشادی مکن از زادن و شیون مکن از مرگزین گونه بسی آمد و زین گونه بسی رفت آن طفل که چو پیر ازین قافله […]
این غزل شور انگیز حضرت مولانا سراپا وجد است ورقص است وامید وعشق هرچند بار خواندم بیشتر لذت بردم وبرقص امدم ————————————– همه چون ذره روزن ز غمت گشته هواییهمه دردی کش و شادان که تو […]
زان خانه که خون عاشقان می ریزدرفتیم برادران به کاشانه دوست اندوه نهفته از نگاه دشمنگفتیم که سر نهیم بر شانه دوستزنجیر میاورید و تهمت مزنیدبس باد بگویید که : دیوانه دوستپیمانه همان بود که با […]
یک نفر هست که مثل ِ من و شعرم تنهاست…یک نفر هست که در قافیه هایم پیداست…یک نفر هست که رویای ِ من است و قلمم…یک نفر هست که همچون قلم ِ من شیداست…یک نفر هست […]
گیرم که در باورتان به خاک نشسته ام و ساقه های جوانم از ضربه های تبرهاتان زخمدار است با ریشه چه می کنید؟ گیرم که بر سر این بام بنشسته در کمینِ پرنده ای پرواز را […]
تو یعنی یک شقایق را به یک پروانه بخشیدنتویعنی از سحر تا شب به زیبایی درخشیدنتویعنی یک کبوتر را زتنهایی رها کردنخدای آسمان ها را به آرامی صدا کردن اگر دریای دل آبیست، تویی فانوس زیبایش […]
با تمام وجود سالها ..نه قرنها هر روزوهرشب به نوای کائنات گوش جان سپردم نواهای زیبا ..شگرف ومرموز طبیعت را شنودم صدای نسیمی که از لابلای سروها میگذشت ومیگذرد صدای رعد را درمیان ابرها ..بوسه شبنم […]