باران که شدى مپرس ، اين خانه ى کيستسقف حرم و مسجد و ميخانه يکيستباران که شدى، پياله ها را نشمارجام و قدح و کاسه و پيمانه يکيستباران ! توکه از پيش خدا مى آییتوضيح بده […]
امشب شده ام مست که مستانه بگریمبگذار شبی ، گوشه ی میخـــانه بگـــریمزآن آمده ام مست در این میکده کامشببر قـهـقهه ی ســاغــر و پیــمانه بگـــریمافسانهء دل قصهء پـــر رنــج و ملالیستبگذار براین قصه و افســـانه […]
ساقیا می ده که جز می نشکند پرهیز را تا زمانی کم کنم این زهد رنگ آمیز را ملکت آل بنی آدم ندارد…….. قیمتی خاک ره باید شمردن دولت پرویز را دین زردشتی و آیین قلندر […]
گر به چشم دل جاناجلوه های ما بینی در حریم اهل دل جلوه خدا بینی راز آسمانها را در نگاه ما خوانی نور صبحگاهی را بر جبین ما بینی در مصاف مسکینان چرخ را زبون یابی […]
صبح دولت میدمد کو جام همچون آفتابفرصتی زین به کجا باشد بده جام شراب خانه بیتشویش و ساقی یار و مطرب نکتهگویموسم عیش است و دور ساغر و عهد شباباز پی تفریح طبع و زیور حسن […]
در خرابات آمــــــــدم تا ترک یاد سر کنم ترک مذهب کرده رو در مذهب دیگر کنم چون زمسجد بــــــــــر نیامد سالها کام دلم ساکن میخانه گشتــــــم تا ز می لب تر کنم ازازل محراب دل ابروی […]
هرچه کُنی بکن مکن ترک من ای نگار منهرچه بَری بِبر مَبر سنگدلی به کار منهرچه هِلی بِهل مَهل پرده به روی چون قمرهرچه دَری بِدر مَدر پردهی اعتبار منهرچه کِشی بِکش مَکش باده به بزم […]