عمری است حلقهی در میخانهایم مادر حلقهی تصرف پیمانهایم مااز نورسیدگان خرابات……. نیستیمچون خشت، پا شکستهی میخانهایم مامقصود ما ز خوردن می نیست بی غمیاز تشنگان……. گریهی مستانهایم مادر مشورت اگر چه گشاد جهان ز ماستسرگشتهتر […]
مگر نه اینکهشراب کهنه گوارا ترینسیب رسیده خوشمزه ترینوبوی کنده سوزان ..خوشبو ترین استمنهم سرباز پیری هستم کهعاشق ترینموشاید صادق ترین…. وهنوز در وادی های عشق میتازم تا او را بیابمومن خواهم یافتکجایند همرهان من ؟؟؟تو […]
در حضور خارها هم مي شود….. يک ياس بوددر هياهوي مترسک ها ….پر از احساس بوددست در دست پرنده ….بال در بال نسيمساقه هاي هرز اين ……بيشه ها را داس بودکاش مي شد …حرفي از “کاش […]
نه بر پیکار ما با با طعنه هر فرزانه می خنددبسهل انگاری ما هر عاقل ودیوانه میخنددستونهائی که میلرزید از طوفان خشم مابروی لاشه بیجان ما مستانه می خنددگلستان که نشد این ملک تا بلبل در […]