صفحه اصلی

۲۲ اسفند ۱۳۹۳

بزن باران

بزن باران بهاران فصل خون است بزن باران که صحرا لاله گون استبزن باران که به چشمان یارانجهان تاریک و دریا واژگون استبزن باران که به چشمان یارانجهان تاریک و دریا واژگون استبزن باران بهاران فصل […]
۲۲ اسفند ۱۳۹۳

دوست داشتن دیگران

برای دوست داشتن دیگران لازم نیست کههر بار آن ها را ببوسیدو کاسه های برنجتان را میان گرسنگان جهان سوم توزیع کنید.برای دوست داشتن دیگران:آن ها را کمتر تحت بازجویی قرار دهید.کمتر در مسند داوری بنشینید.  […]
۲۲ اسفند ۱۳۹۳

دلم می‌خواست‌های من زیادند…

دلم می‌خواست‌های من زیادند…بلندند…طولانی‌اند…اما مهم‌ترین دلم می‌خواست‌ها این است که انسان باشم…انسان بمانم… انسان محشور شوم…چقدر وقت کم است…تا وقت دارم باید مهرورزی کنم به همین چند نفر که از تمام مردم دنیا با من نفس […]
۲۲ اسفند ۱۳۹۳

آنکه آموخت به ما درس محبت می‌خواست

مهرورزان زمان‌های کهنهرگز از خويش نگفتند سخنکه در آنجا که” تو” يیبر نيايد دگر آواز ز “من”ما هم اين رسم کهن را بسپاريم به يادهر چه ميل دل دوستبپذيريم به جانهر چه جز ميل دل اوبسپاريم […]
۲۰ اسفند ۱۳۹۳

عمر ویران

  دیوار سقف دیوارای در حصار حیرت زندانیای درغبار غربت قربانیای یادگار حسرت و حیرانیبرخیزای چشمه خسته دوخته بر دیواربیماربیزارتو رنگ آسمان رااز یاد برده ایاز من اگر بپرسیدیری است مرده ایبرخیزخود را نگاه کن به […]
۲۰ اسفند ۱۳۹۳

یک نفر هست

یک نفر هست که از پنجره‌هانرم و آهسته مرا می‌خواندگرمی لهجه بارانی اوتا ابد توی دلم می‌ماندیک نفر هست که در پرده شبطرح لبخند سپیدش پیداست‌مثل لحظات خوش کودکی‌ام‌پر ز عطر نفس شب‌بوهاست‌یک نفر هست که […]
۱۹ اسفند ۱۳۹۳

دل جايگاه مهر است

دل جايگاه مهر است نه جاي جوشش وکينه جان از دوستي جان گيرد وکينه با کينه دوستي کليد درهاي بسته است ومرحم دلهاي شکسته چه زيباست جهان اگر بينايي آموزيم و چه مهربانند جهانيان اگر دريچه […]
۱۹ اسفند ۱۳۹۳

رند وخراباتی

  “ما رند وخراباتی و دیوانه و مستیمپوشیده چه گوییم همینیم که هستیم زان باده که در روز ازل قسمت ما شدپیداست که تا شام ابد سرخوش و مستیم دوشینه شکستیم به یک توبه دوصد جامامروز […]