صفحه اصلی

۸ آذر ۱۳۹۳

میهمانی دنیا

من به مهماني دنيا رفتم‌:من به دشت اندوه‌،من به باغ عرفان‌،من به ايوان چراغاني دانش رفتم‌.رفتم از پله مذهب بالا.تا ته كوچه شك ،تا هواي خنك استغنا،تا شب خيس محبت رفتم‌.من به ديدار كسي رفتم در […]
۴ آذر ۱۳۹۳

مرا ، آتش صدا كن

مرا ، آتش صدا كن تا بسوزانم سراپایتمرا باران صلا ده تا ببارم بر عطش هایتكمك كن یك شبح باشم مه آلود و گم اندرگمكنار سایه ی قندیل ها در غار رؤیایتخیالی ، وعده ای ،‌وهمی […]
۴ آذر ۱۳۹۳

صدای ساعت .صدای اب

صدای ساعت .صدای اب ….آبتیک تیک و چک چک بازدر دوردست صدای گلوله ..با فرمان اتشودر نزدیگ رنگ سرخ خورشید با خون ماسیدهنگاه نگران و باز سکوت و باز بغضمن و تو و تقدیربهار زخمی و […]
۴ آذر ۱۳۹۳

تو نمی دانی غریو یک عظمت

تو نمی دانی غریو یک عظمتوقتی که در شکنجه یک شکست نمی نالدچه کوهی ست!تو نمی دانی نگاه بی مژه محکوم یک اطمینانوقتی که در چشم حاکم یک هراس خیره می شودچه دریایی ست!تو نمی دانی […]
۴ آذر ۱۳۹۳

تلخ

چه تلخ است،یاد اوری سر اغاز عشقی که گمان میرفت جاودانه باشد…!وناگهان ببینی یوسف وار به ارزانترین قیمت فروخته شدیوتلخ تر انکه ببینی زلیخایتخود را در بازار عشق فروشان عرضه می داردبه قیمت مشتی تملق ودروغ
۳ آذر ۱۳۹۳

دیر ..دیر

روزی که بودم مرا ندیدیروزی که ترا خواندم ..مرا نشنیدیروزی که دیدی ..من نبودمروزی شنیدی .که دیگر خواندنی در کار نبوداز من گذشت ولیبرایت دعا میکنم خدای شنوا وبیناچشمی که بموقع ببیند وگوشی که بهنگام بشنود.دلی […]