صفحه اصلی

۲۱ مرداد ۱۳۹۵

… یه همیشگی

… یه همیشگی یه عادت ِ بی اسم ها !!؟منتظر می مونم  روز تموم شه وُ از زیر ِ دامنِ شب بزنم بیرون !! میدونید ؛شبانه های متفاوتی داره این شهر وپر از سایه هایی که […]
۲۱ مرداد ۱۳۹۵

قدر گل و بستان

ای دل تو ندانستی قدر گل و بستان را بیهوده چه می نالی بیداد زمستان را ظلمات شب هجران بیهوده ندادندت تو قدر ندانستی آن چشمه حیوان را مغرور شدی ای دل در گلشن وصل از […]
۱۲ مرداد ۱۳۹۵

در کوی خرابات،

در کوی خرابات، کسی را که نیاز است هشیاری و مستیش همه عین نماز است آنجا نپذیرند صلاح و ورع امروز آنچ از تو پذیرند در آن کوی نیاز است اسرار خرابات به جز مست نداند […]
۱۶ تیر ۱۳۹۵

باران عشق

آرام میبارد باران…ببار بر من ای بارانقطره های باران بر صورتم می خورندمن چترم را میبندم و کنار میگذارم و خودم را به باران میسپارمباران با قطره هایش چهره ام را نوازش میکندبر لبانم مینشیندچشمانم را […]
۱۲ تیر ۱۳۹۵

رفاقت من

رفاقت من شبیه باران نیستکه گاهى بیاید و گاهى نه،رفاقت من شبیه هواست،ساکت، اما همیشه در اطراف تودر سرزمین دوستی سخن جائی ندارد .. عمل در سکوت ….بی ادعا  , واز روی صداقت
۱۲ تیر ۱۳۹۵

زندگی کن.روز مرگی عین مردن است !

زندگی کن ..نه اینکه ادای زنده ها را دربیاری روز مرگی عین مردن است !حتی اگه شب رو دیر خوابیدی ، صبح زود بیدار شو ! زیر بارون راه برو ، نترس از خیس شدن !هر […]
۱۱ تیر ۱۳۹۵

دهم تیر، جشن تیرگان،

‌ تیر آرش در کمانم، نام ایران بر زبانم،قله ها در زیر پایم،کهکشانها آشیانم،چون سیاوش پاک پاکم،همچو رستم پهلوانم،کاوه ام آزاده مردم، تار و پود کاویانم،من ز ماد و از هخایم،از ارشک ساسانیانم،مازیارم بابکم من،رهبر آزادگانم،جشن […]
۵ تیر ۱۳۹۵

بشنو از حق چون حكایت می‌كند

بشنو از حق چون حكایت می‌كندعشقبازان را هدایت می‌كندگوید اول من شما را سوختمراه و رسم عاشقی آموختم تا ببینم نقش روی خویش راجلوه‌گر كردم ظهور خویش راعشق من شد رهنماتان از نخستتا نظام عاشقی آمد […]
۳ تیر ۱۳۹۵

گر چه مستیم و خرابیم

گر چه مستیم و خرابیم چو شب های دگربـاز كن سـاقی ِ مجلس ، سر مـینای دگر امـشـبـی را كـه در آنیم غـنیمت شـمریمشاید ای جـان نرسیدیم به فـردای دگرمست مستم مشكن قدر خود ای پنجه […]