هر لحظه مزن در،که در این خانه کسی نیستبیهوده مکن ناله،که فریاد رسی نیست شهری که شه و شحنه و شیخش همه مستندشاهد شکند شیشه که بیم عسسی نیست آزادی اگر می طلبی،غرقه به خون باشکاین […]
چقدر دلم میخواهد گریه کنم چقدر دوست دارم به کوچه بروم و از شوق سادگی مردی نان آور …..از شتاب شمردن حقوق هفتگی اش و از هزاران هزار وسائلی که قرار بود فقط با هزار تومان […]
باز امشب جلوه بخش بزم مستانم چو شمع! در ميان سوز و ساز خويش خندانم چو شمع! …رقص مرگ است اينکه می پيچم بخود از تاب درد! کس چه ميداند که ميسوزد تن و جانم چو […]
يك زمانهايي را ميشناسم كه دلت ميخواهد تا ابد ادامه پيدا كنند !!درست اون لحظه كه با همدمي درد و دل ميكني،عزيزي را بعد مدتها ميبيني،فرزندت بي هوا تو را ميبوسد، صداي دلچسب دوستي را ميشنوي.دست […]
تخم مرغ! ..یک رنگ است! ..اما! ..وقتی شکستیش! ..دو رنگ می شود! ..پس انتظار نداشته باش! ..آدمی را! ..که شکستی! ..با تو یک رنگ باشد.انگشتهای دستمانیکی کوچک، یکی بزرگیکی بلند و یکی کوتاهیکی قوی و یکی […]
چه دلها بردی ای ساقی به ساق فتنه انگیزتدریغا بوسه چندی بر زنخدان دلاویزتخدنگ غمزه از هر سو نهان انداختن تا کیسپر انداخت عقل از دست ناوکهای خون ریزتبرآمیزی و بگریزی و بنمایی و برباییفغان از […]