اشعار

۲۷ تیر ۱۳۹۴

آتش عشق

آتش عشق به عمری دل و جان سوخت مرا تا که معشوق ره عاشقی آموخت مرا غیرت عشق مرا فرصت فریاد نداد تا نگویم سخنی …..باز دهان دوخت مرا بسکه از شوق چو پروانه طوافش کردم […]
۲۶ تیر ۱۳۹۴

عاشق..اهل همین کوچه

عاشقم….. اهل همین کوچه ی بن بست کناری ،که تو از پنجره اش پای به قلب منِ دیوانه نهادی ، تو کجا ؟کوچه کجا ؟پنجره ی باز کجا ؟من کجا ؟عشق کجا؟طاقتِ آغاز کجا ؟تو به […]
۲۵ تیر ۱۳۹۴

قفس داران

قفس داران سکوتم را شکستنددل دائم صبورم را شکستندبه جرم پا به پاي عشق رفتنپر و بال عبورم را شکستندمرا از خلوتم بيرون کشيدندچه بي پروا حضورم را شکستندتمنا در نگاهم موج مي زدولي روياي دورم […]
۲۵ تیر ۱۳۹۴

مست ..مست

میگذشـــتم صبحدم بر عرصـــــه بازار مستعارضی دیـدم دوان بر خانه خمار مست عارفی دســتم گرفت و خانقاه شـیخ بردشــیخ با سجاده دیدم خرقه و زنار مستسر درون باغ کردم سربه سـر بستان همهباغ مست و زاغ […]
۲۳ تیر ۱۳۹۴

دوستان شرح پریشانی من …

دوستان شرح پریشانی من گوش کنیدداستان غم پنهانی من گوش کنیدقصه بی سر و سامانی من گوش کنیدگفت وگوی من و حیرانی من گوش کنیدشرح این آتش جان سوز نگفتن تا کیسوختم سوختم این راز نهفتن […]