اشعار

۲ دی ۱۳۹۳

دمی دیگر با فریدون مشیری

من نمي دانم _ و همين درد مرا سخت مي آزارد _ كه چرا انسان..اين دانا اين پيغمبر در تكاپوهايش _ چيزي از معجزه آن سوتر _ ره نبرده ست به اعجاز «محبت» چه دليلي دارد؟ […]
۲۷ آذر ۱۳۹۳

دمی دیگر با عماد خراسانی

گر چه مستيم و خرابيم چو شب های دگر بـاز كن سـاقی ِ مجلس ، سر مـينای دگر امـشـبـی را كـه در آنيم غـنيمت شـمريم شايد ای جـان نرسيديم به فـردای دگر مست مستم مشكن قدر […]
۲۳ آذر ۱۳۹۳

چه زیبا خالقی دارم .

چه زیبا خالقی دارم .چه بخشنده خدای عاشقی دارم.که میخواند مرا با انکه میداند گنه کارم.اگر رخ بربتابانم ،دوباره مینشیند برسر راهم دلم را میرباید با آن طنین گرم و زیبایش..که در قاموس پاک کبریایی ، […]
۲۲ آذر ۱۳۹۳

پرنده می داند

پرنده میداند خیال دلکش پرواز در طراوت ابر به خواب می ماند پرنده در قفس خویشخواب می بیند پرنده در قفس خویشبه رنگ و روغن تصویر باغ می نگرد پرنده می داند که باد بی نفس […]
۲۲ آذر ۱۳۹۳

دمی با ملا هادی سبزواری

از روز ازل ! می‌خور و رندانه سرشتیم‌بر جبهه بجز قصه ی عشقت ننوشتیمزاهد! تو به ما دعوت فردوس مفرماما باغ بهشت از پی دیدار بهشتیمدادند نخستین چو به ما کلک دبیری‌غیز از الف قد تو! […]
۲۰ آذر ۱۳۹۳

هفتمین اختر

  ای دریغا چه گلی ریخت به خاکچه بهاری پژمرد چه دلی رفت به باد چه چراغی افسرد هر شب این دلهره طاقت سوز خوابم از دیده ربود هر سحر چشم گشودم نگران چه خبر خواهد […]
۲۰ آذر ۱۳۹۳

مردم قفس را آفریدند ؟

چرا مردم قفس را آفریدند ؟چرا پروانه را از شاخه چیدند ؟چرا پروازها را پر شکستند ؟چرا آوازها را سر بریدند ؟.پس از کشف قفس ، پرواز پژمردسرودن بر لب بلبل گره خوردکلاف لاله سر در […]