اشعار

۱۰ بهمن ۱۳۹۳

دمی با زنده یاد حسین پناهى:

ﺗﻮﺕ ﻓﺮﻧﮕﯽ ﺭﻭﺧﯿﻠﯽ ﺩﻭﺳﺖ ﺩﺍﺷﺘﻢ , ﺑﺮﺍﯼ ﻫﻤﯿﻦ ﯾﻪ ﺷﺐﺗﻮﺕﻓﺮﻧﮕﯽ ﻫﺎﻣﻮ ﺑﺎ ﺧﻮﺩﻡ ﺑﺮﺩﻡ ﺗﻮ ﺗﺨﺖ ﺧﻮﺍﺑﻢ ﮐﻪﭘﯿﺶﺧﻮﺩﻡ ﺑﺨﻮﺍﺑﻦ , ﺍﻣﺎ ﺻﺒﺢ ﮐﻪ ﺑﯿﺪﺍﺭ ﺷﺪﻡ ﺩﯾﺪﻡﻫﻤﻪﯼ ﺗﻮﺕ ﻓﺮﻧﮕﯿﺎﻡ ﻟﻪ ﺷﺪﻥ .ﺍﻭﻧﻮﻗﺖ ﻓﻬﻤﯿﺪﻡ ﺍﻭﻧﯽ ﮐﻪﺩﻭﺳﺶ ﺩﺍﺭﻡ ﺭﻭ […]
۹ بهمن ۱۳۹۳

بیدار شو..بیدار شو

بیدار شو..بیدار شو..هین رفت شب …بیدار شوبیزار شو .بیزار شو …وزخویش هم بیزار شو…مشنو تو هر مکر وفسون ..خون را چرا شوئی بخونهمچون قدح شو سرنگون..وانگاه دردی خواه شوبی‌چون تو را بی‌چون کند روی تو را […]
۸ بهمن ۱۳۹۳

دمی با سیمین بهبهانی

رفتیم و کس نگفت ز یاران که یار کو؟آن رفته ی …شکسته دل بی قرار کو؟چون روزگار غم که رود…. رفته ایم و یارحق بود اگر نگفت …..که آن روزگار کو؟آرید خنجری که مرا سینه خسته […]
۶ بهمن ۱۳۹۳

دمی دیگر با حسین منصور حلاج

ما سر بر آستان در یار می نهیم پا در حریم کعبه احرار می نهیم هر لحظه صد گناه و خطا می کنیم باز چشم امید بر کرم یار می نهیم چون کاف کوه قاف شکافد […]
۶ بهمن ۱۳۹۳

‫من که باشم که بر آن خاطر عاطر گذرم‬

‫من که باشم که بر آن خاطر عاطر گذرم‬‫لطف ها می کنی ای خاک درت تاج سرم‬‫ دلبرا بنده نوازیت که آموخت بگو‬‫که من این ظن به رقیبان تو هرگز نبرم‬‫ همتم بدرقه راه کن ای […]
۶ بهمن ۱۳۹۳

شستم ز می‌در پای خم،

شستم ز می‌در پای خم، دامن ز هر آلودگی دامن نشوید کس چرا، زابی بدین پالودگی می‌گفت واعظ با کسان، دارد می و شاهد زیان از هیچکس نشنیده‌ام حرفی بدین بیهودگی روزی که تن فرسایدم در […]