متفرقه

۱۸ آبان ۱۳۹۳

زندگی ..زندگی

زندگی در گذر اینه ها جان دارد با سفرهای پر از خاطره پیمان داردزندگی خواب لطیفی است که گل می بینداضطراب و هیجانی است که انسان داردزندگی کلبه ی دنجی است که در نقشه خوددو سه […]
۱۷ آبان ۱۳۹۳

دلبندم

به خاطر قامت کوچک تودر دست های بزرگ من به خاطر لب های بزرگ منبر گونه های لطیف تو به خاطر مشت کوچک توبه دور انگشت سبابهء من به خاطر توبه خاطر توتمام قد؛ ایستاده ام […]
۱۶ آبان ۱۳۹۳

دام عشق

گرانبار شد ، گوشم از پند هابرآنم ، که تا بُگسلم بَندهاهر آن دل ، که شد بسته ی دام ِ عشقرهایی نیابد به ترفندهاپرستنده ام بر تو ، ای خانه سوزکجا ترسم ، از شرم […]
۱۶ آبان ۱۳۹۳

پرواز

تو فقط پرواز را یاد بگیر…آن چنان غرق شوی که دگر راه بازگشت هم یادت رود…و چه زیباست لحظه ها و ثانیه های پرواز را…دیده ای تاکنون؟؟؟گوئیا دیگر اینجا نیستی…و میان مشتی از خاک نمانده ای…گوئیا […]
۱۶ آبان ۱۳۹۳

خسته

خسته امهمچون برگی پاییزیرانده شده از آغوشِ درخت..که روی سنگفرشِ پیاده روبرای همیشهخوابیده است!وعابرانی بسیار برویش پا می نهنند واورا زیر پاهای اهنینشانخورد می کنندعابرانی با چشمان شیشه ای وبیگانهخسته ام …خسته ..حتی از بودن
۱۵ آبان ۱۳۹۳

یاران این دیار

یاران از این دیار، چه بسیار، رفته انداز این دیار بسته به رگبار رفته اندجانهای پاک با گذر از سیم خاردارتا ناکجای آبیِ دیدار…… رفته انددیریست خاطراتِ بهارانِ برگ و گُلاز یاد باغ و گلشن و […]
۱۵ آبان ۱۳۹۳

سفره پدر

ﭘﺪﺭ ﺁﻣﺪ ﺍﺯ ﺭﺍﻩﺩﺳﺖ ﻫﺎﯾﺶ ﺧﺎﻟﯽﮐﻮﺩﮐﺎﻥ ﭼﺸﻢ ﺑﻪ ﺩﺳﺘﺎﻥ ﭘﺪﺭ…ﺳﻔﺮﻩ ﯼ ﺧﺎﻟﯽ ﺭﺍ ﭘﺪﺭ ﺍﺯ ﭘﻨﺠﺮﻩ ﺑﯿﺮﻭﻥ ﺍﻧﺪﺍﺧﺖحتی یک قیمه نذری هم نیاورده بوددیگران نگذاشته بودند بگیردﺳﻔﺮﻩ ﻗﻠﺒﺶ ﺭﺍﺑﺎﺭ ﺩﯾﮕﺮ ﮔﺴﺘﺮﺩ!ﺑﭽﻪ ﻫﺎ ﺁﻥ ﺷﺐ ﻫﻢﻣﺜﻞ ﺩﯾﮕﺮ […]
۱۲ آبان ۱۳۹۳

دمی با نظامی گنجوی

دوش رفتم به خــــرابــــات مــــرا راه نبــودمی زدم ناله و فــــریــــــاد ..کــس از من نشنودیا نبد هیـــــچ کــــس از بـــاده فروشان ….بیداریا که مــــن هیچ کســـم،…. هیچ کسم در نگشودپاســــی از شب بگـــذشت… بیشتر ک یـا […]