متفرقه

۱۶ بهمن ۱۳۹۳

تو مرا باور کن

تو مرا باور کن لغزش اشک پریشان شده از چشم مرا باور کن که نداند به کدام سوی روان است روان من ندانم که چرا غرق تمنای توام وتو پرسیدی چرا؟ آتشی هست در سینه نهان […]
۱۶ بهمن ۱۳۹۳

گاهي دلت بهانه هايي مي گيرد

گاهي دلت بهانه هايي مي گيرد که خودت انگشت به دهان مي ماني… گاهي دلتنگي هايي داري که فقط بايد فريادشان بزني اما سکوت مي کني … … گاهي پشيماني از کرده و ناکرده ات… گاهي […]
۱۲ بهمن ۱۳۹۳

بوی تلخی اسپرسو

عشق را در کافه باید جستزیر نوری به رنگ کهرباو سرنوشت را در فنجانیاز قهوه ترکباید مصور دیداین روزها عشق را تلخمیل میکنندو زندگی را شیرین می بازندو سیگار را آرمان گراپک می زنندو هر کسفیلسوف […]
۱۲ بهمن ۱۳۹۳

روز زیبا

دوست من .عزیز منبیاتا من بخاطر حضورت…در رگهای باغ دوستی.باده عشق بریزمبیا تا گلهای مهربانیم در سر راهت بشکفندبیا تا خورشید دوستیم ..گرم وصمیمانه بتو سلام گویداخر صبح من بدون تو ..خالی از خورشید …شبنم ….وسپیده […]
۱۰ بهمن ۱۳۹۳

دل سنگ

پشت دستم خط بکشم که یادم باشه ..دیگر حرفی نزنم که دلی بلرزد خطی ننویسم که آزاردهدکسی راکاری نکنم که اشک کسی را در بیارم یادم باشدکه روزوروزگارخوش است وتنهادل من…..دل نیست.دیگران هم دل دارند ..احساس […]
۱۰ بهمن ۱۳۹۳

من…تو…ما… اینجا ..انجا ..

من…تو…ما…اینجا ..انجا ..دور نزدیک کجا ایستاده ایم.؟سهم ما ازین ایستادن چیست؟. نقش ما چیست؟…ایا براستی ایستاده ایم .یا ادای درخت خشک را در می اوریم پیوند ما در دوباره سبز شدن با کیست؟ایا براستی میخواهیم دوباره […]
۱۰ بهمن ۱۳۹۳

بعضی آدمهـا…!!!!!!!

می تــرسم از بعضی آدمهـا…آدمهایی که امــروز دوستت دارند و فـــردابدون هیـچ تـوضیحی رهــایت می کنـنـد…آدمهایی که امــروز پای درد و دلت می نشینند و فـــردابیــرحمـانه قضـاوتت می کنند…توهین می کنند وتهمت میزنندآدمهایـی که امــروز لبخنـدشـان […]
۹ بهمن ۱۳۹۳

چه خياليست

چه خياليست که پنداشته ايمبعدِ هر تاريِ شبسرخي روشن خورشيد پديدار شود؟سال‌ها غرق سياهي شبيمآن لهيب خونينرقص جادو زده‌ي شعله‌ي عصيان و فراموشي ماستصبح صادق نرسيدست هنوز…؟؟؟
۹ بهمن ۱۳۹۳

از آدمــهـا بــگذر!

از آدمــهـا بــگذر! دلـت رابــزرگـتر کـن…ناراحت این نباش که چرا جاده ی رفاقت با تو همیشه یک طرفه است…شاد بــاش که چیزی کــم نــگـذاشته ای …وبــدهکارخودت ،رفـاقـتـت وخــدایـت نـیـستی…وجـدانـت که آسوده باشد کـفـایـت می کـندبـاور کـن […]