متفرقه

۱۲ مرداد ۱۳۹۴

تراژدی

تراژدی این نیست که تنها باشی ،بلکه این است که نتوانی تنها باشی.نگذارند تنها باشی ..گاهی آماده ام همه چیزم را بدهمتا هیچ پیوندی با جهان انسان ها نداشته باشمانسانهای خودخواه ..نامرد وریا کار وفقط من […]
۱۰ مرداد ۱۳۹۴

دنگ..،دنگ..

دنگ..،دنگ..ساعت گیج زمان در شب عمر می زند پی در پی زنگ.زهر این فکر که این دم گذر استمی شود نقش به دیوار رگ هستی منلحظه ها می گذردآنچه بگذشت ، نمی آید بازقصه ای هست […]
۸ مرداد ۱۳۹۴

ﺁﺩﻣﮏ

ﺁﺩﻣﮏ ﻣﯽ ﺩﺍﻧﻢ ﺧﺴﺘﻪ ﺷﺪﯼﺧﺴﺘﻪ ﺍﺯ ﺧﻨﺪﻩ ﭘﯿﻮﺳﺘﻪ ﺷﺪﯼﮔﻮﻧﻪ ﺍﺕ ﺳﺮﺥ ﺗﻈﺎﻫﺮ ﺷﺪﻩ ﺍﺳﺖﮐﺎﺳﻪ ﺻﺒﺮ ﻟﺒﺖ ﭘﺮ ﺷﺪﻩ ﺍﺳﺖ ﺁﺩﻣﮏ ﺷﻬﺮ ﭘﺮ ﺍﺯ ﺁﺯﺍﺩﯾﺴﺖﮔﻮﺷﻪ ﺑﻪ ﮔﻮﺷﻪ ﭘﺮ ﺍﺯ ﺁﺑﺎﺩﯾﺴﺖﺁﺩﻣﮏ ﻓﺎﺵ ﻧﮑﻦ ﻭﺍﻗﻌﻪ ﺭﺍﺩﺭ ﺩﻝ ﺧﻮﯾﺶ ﺑﻤﯿﺮﺍﻥ […]
۲ مرداد ۱۳۹۴

رفتن ..رفتن

کفشهایم را میپوشم..بندهایش را محکم می بندم کمربندم را هم تا ته محکم میکنم و در زندگی قدم میزنم.. من زنده ام و زندگی..ارزش رفتن دارد..نروی مرده ای !!!! آن قدر می روم تا صدای پاشنه […]
۲ مرداد ۱۳۹۴

گرگها

گرگها را دوست دارم… ﺷﯿﺮﻫﺎ ﺍﺩﻋﺎ ﻣﯿﮑﻨﻨﺪﺳﻠﻄﺎﻥِ ﺟﻨﮕــَـﻠَﻨﺪ ! ﻭ ﺑﺒﺮ ﻗﻮﯼ ﺗﺮﯾﻦ ﺣﯿﻮﺍﻥِ ﺩﻧﯿﺎﺳﺖ ! ﺍﻣﺎ ﺧﻨﺪﻩَ ﻡ ﻣﯿﮕﯿﺮﺩﻭﻗﺘﯽ ﻣﯿﺒﯿﻨﻢ ﺑﻪ ﺩﺳﺘﻮﺭِﯾﮏ ﺁﺩﻡ ﺩﺭ ﺳﯿـــﺮﮎ …از ترس شلاق ﺑﺎﻻ ﻭ ﭘﺎﯾﯿﻦ ﻣﯿﭙَﺮﻧﺪ ! ﻭﻟــﯽ ” […]
۱ مرداد ۱۳۹۴

زندگی یک مهمانی اجباری ست

کاری نمی شود کردزندگی یک مهمانی اجباری ستزنیاز آرایشِ زیادبه دلقک ها شبیه شده است زنی دیگرزیرِ حجاببه معصومیتِ از دست رفته اششکلک در می آوردکمی آن طرف ترمردیدر کت و شلوارمردانگی را عکس گرفتو مردی […]
۳۰ تیر ۱۳۹۴

رقص کائنات

بالاترین قدرت اثر گذاری بر کائناتهماهنگی باضرب آهنگ کائنات است .برای او که بزنی ، برای تو میرقصد کائنات منتظر توست ، تا برایت به زیبایی برقصدساز تو :باور توستتجسم توستشادی توستشکر گزاری توستو تمرکز بر […]
۲۹ تیر ۱۳۹۴

هرگز شب را باور نکردم

نه! هرگز شب را باور نکردم ..ظلمت را نپذیرفتم نه هرگز زندان را نپذیرفتم ..میله ها را نشمردم وهرگز  پرواز را فراموش نکردم … وبه قفس دلخوش نشدم که دانه های از سر تصدق در ان […]
۲۹ تیر ۱۳۹۴

شبیه چه هستم ؟؟؟

شبیه چه هستم?اسب سپیدی که در دشتی بی انتها می تازدپرستویی که فصل های کوچ را می شناسدآن ماهی آزاد که تن خویش به دریا می سپاردآتشی که میلی به خاموشی ندارددرخت سروی که همیشه سبز […]