متفرقه

۴ آبان ۱۳۹۲

اسمان عشق

آسمان های عرش خدا در قطره ی اشک من غوطه می خورند… چه آسمان هایی! ابی چون دریا به پهنای عدم به جلال خدا به گرمای عشق به روشنایی امید به بلندی شرف به زلالی خلوص […]
۴ آبان ۱۳۹۲

مسافر خسته

مثل سکوت ساده ی صحرای خسته بودمردی که پای غربت دریا نشسته بودانگار با وجود تمام بلندی اشمثل نماز ظهر مسافر شکسته بودهر شب عبور خط نگاهش به جاده بودمردی که هیچ کس به دلش دل […]
۲ آبان ۱۳۹۲

تبر

چه صدائیست که پیچیده در این جنگل مرگ ؟چه کسي تيشه براين شاخه ي افتاده زمين، مي کوبد؟اين تبر مال تو نيست؟دستها آن تو نيست؟تو چه محکم و چه کاريو چه باعشق وعلاقه به من شاخه […]
۲ آبان ۱۳۹۲

قحطی

از فراسوی زمان می آییدر فصلِ قحطی شعر و صداو در سپیده دَمی خونینوقتی که کبوترانِ عاشقزیستن رادر پروازی جاودانه جُسته اند .خونِ کبوتراندر ساقه های سبز علف زبانه می کشدو اندیشه ی بیدار جنگلدر زلالِ […]