صفحه اصلی

۱۸ شهریور ۱۳۹۳

رضی الدین ارتیمانی

دست شوقی با گریبان آشنا می خواستیمجامهٔ جان در غم عشقی فنا می خواستیمدیده گریان، سینه سوزان، دل طپان، جان مضطربشکر للّه یافتیم آنچ از خدا می خواستیمخود عیان بود آنچه می جستیم او را در […]
۱۸ شهریور ۱۳۹۳

ای کاروان

بــر قــدسيـان آسمان ….مــن هــر شبـي يـاهـــو زنــمگر صــوفي از «لا» دم زنـــد…. مــن دم ز «الا هــو» زنمبـاز هــوايــي نـیسـتـــم ….تـــا تــيــهوي* جـانهـا بــرمعَـنـقـاي قـاف قـربـتـم،…. كـــي بانگ بــر تـيـهو زنـــم؟مـن كـوكـويــي ديــوانــه‌ام صـــد شهـــر […]
۱۸ شهریور ۱۳۹۳

ساز دل

نگذار هرکسی از راه رسید با ساز دلت تمرین نوازندگی کند.. .یک نوازنده ماهر وعاشق برای همیشه ساز دلت را خوش می نوازد. .ولی نوازنده ناشی دوره گرد ..سیم های دلت را پاره می کند ..,
۱۱ شهریور ۱۳۹۳

سید علی صالحی

دارد يک چيزی يادم میآيدمن از عطرِ آهسته ی هوا می فهممتو بايد تازه گی ها از اينجا گذشته باشی گفتگویِ مخفی ماه وُ پرده پوشیِ آب هم همين را میگويند ديگر نيازی به دعای دريا […]
۱۱ شهریور ۱۳۹۳

من نمیخواهم

من نمي خواهم چو شمعي در دل شب ها بميرم من نمي خواهم چو قويي بر سر دريا بميرم من نمي خواهم چو جغد پير، مرگم ساده باشد بر سر ويرانه اي آشفته …..و تنها بميرم […]
۹ شهریور ۱۳۹۳

باتومیخوانم

باتومیخوانم با تو می مانم وهمراه صدای شکفتن گل بابونه وترنم باران ترانه دوستی سر میدهم ومهر را زمزمه میکنم….نجوای من بگوش تو میرسد..به گوش همه عاشقان جهان بگوش تمام کائنات ودر عرش خداوندی طنین می […]
۹ شهریور ۱۳۹۳

کابوس

کابوس های شبانه بیداد رهایتان نمی کند در کوچه باغهای توهمات طلسم شده اید در شب خفقان ماندنتان کافیست…باید چون پرنده ای توفنده وچون طوفانی ویرانگر شدوبه اعماق شب رفت در انجاست که بامید فلق ازادی […]
۶ شهریور ۱۳۹۳

مرا ز راست ها که دروغند

مرا نجات بدهمرا ز کوچه ز میدانمرا ز ده ز بیابانمرا ز راست ها که دروغندمرا ز عشق که آغاز نفرت استمرا ز نفرتمرا ز عاطفه حتی نجات بدهمرا رها کن از این بختک سیاهاز این […]