صفحه اصلی

۱۰ مرداد ۱۳۹۲

شب قدر

امشب ﻫﺮ ﮐﺴﯽ ﺧــﺪﺍﯼ ﺧﻮﺩﺵ ﺭﺍ ﺻﺪﺍ ﻣﯽ زند که تقدیرش را بنویسد ،ﺧـــﺪﺍﯼ ﻣﻦ ،ﺍﻣﺸﺐ ﺗــﻮ ﺭﺍ ﺑﻪ ﮐﻮﺩﮎ ﮐﺎﺭﮔــﺮﯼ ﻣﯽ ﺑﺨﺸﻢ ﮐﻪ ﺍﺯ ﺧﺴﺘﮕﯽ ﺧﻮﺍﺑﺶ ﺑــﺮﺩﻩﻭ ﻓــﺮﺍﻣﻮﺵ ﮐــﺮﺩﻩ ﻓﻘﻂ ﯾﮏ ﺷﺐ ﻭﻗﺖ ﺩﺍﺭﺩﺧــﺪﺍﯼﺧﻮﺩﺵ ﺭﺍ […]
۱۰ مرداد ۱۳۹۲

نمی ترسم

کجا پروانه ترسید از حریر شعله پوشیدنکجا شبنم هراسید از شراب نور نوشیدنمن ان کوهم که از دریا من ان ماهم که از ابرها من ان بیدم که از بادها من ان عشقم که از غمها […]
۱۰ مرداد ۱۳۹۲

بهشت

اين را خوب فهميدمکسی که بهشت را بر زمین نیافته استآن را در آسمان نیز نخواهد یافتخانه ی خدا نزدیک ماست..همین کنار ..ان جاده را می بینیدرش هم باز است چشم بینا می خواهدو تنها اثاث […]
۵ مرداد ۱۳۹۲

دریچه

گر چه رو به رویم دریچه ای هست که کلیدش را سهم من ندانستند اما در برابر طوفان حوادث فقط می توانم بر شانه های خسته خودم تکیه کنم تا زمین صدای شکستنم را نشنود برای […]
۵ مرداد ۱۳۹۲

دل

و به تو از تو می نویسمبا تو من همه رنگهای این سرزمین را اشنا می بینمبا تو  بچه اهوان این صحرا …..كودكان همبازی منندبا تو كوهها حامیان وفادار منندبا تو من بهار می رویمبا تو […]
۵ مرداد ۱۳۹۲

شب من

شبشب من شب عاشقان ،نجواهاي عاشقانه و آنها كه عشق را مي نوازند در نيلبكانشان !شب خيالهاي نازك عشق ! شب روحهاي بي قرار عاشق ! شب بي قراري شوق ،شب عصيان خاطرات عاشقانه . شب […]