صفحه اصلی

۴ فروردین ۱۳۹۴

گوشها منتظر بانگ جرس‌هاي من‌اند

گوشها منتظر بانگ جرس‌هاي من‌اندكوچه‌ها منتظر بانگ قدم‌هاي تو اندتو از اين برف فرو آمده دلگير مشو تو از اين وادي سرمازده نوميد مباش«دي» زماني داردو زمستان اجلش نزديك استمن صداي نفس باغچه را مي‌شنومو صداي […]
۱ فروردین ۱۳۹۴

ای خوشا مستانه

ای خوشا مستانه سر در پای دلبر داشتندل تهی از خوب و زشت چرخ اخضر داشتن نزد شاهین محبت …..بی پر و بال آمدنپیش باز عشق………. آئین کبوتر داشتن اشک را چون لعل پروردن بخوناب جگردیده […]
۲۸ اسفند ۱۳۹۳

شـــــــــــــاديت افزون بـــــــــــــاد…

ومن اینک همراه با اهو بره های زیباپرندگان اوازه خان فریبا چلچله های از سفر برگشته با سبزه های نورسته با شکوفه های گیلای وسیب با نم نم باران ودلبری گل از شبنم همراه با قلبی […]
۲۸ اسفند ۱۳۹۳

زیرشکوفه های گیلاس

صدایِ نفس هایش مرا مهمانی به جشنِ قشنگ شکوفه ها دعوت می کند … گویی باید لباسِ نو پوشید … موها را شانه زد …و تارهای غم را به سه تاری شاد موج داد …. دستی […]
۲۷ اسفند ۱۳۹۳

نوروز بمانید که ایّام شمایید!

نوروز بمانید که ایّام شمایید!آغاز شمایید و سرانجام شمایید!آن صبح نخستین بهاری که ز شادیمی آورد از چلچله پیغام، شمایید!آن دشت طراوت زده آن جنگل هشیارآن گنبد گردننده ی آرام شمایید!خورشید گر از بام فلک عشق […]
۲۷ اسفند ۱۳۹۳

دل که بلرزد

حال آدم که دست خودش نیستعکسی می بیند، ترانه ای می شنود ، خطی می خوانداصلا هیچی هم نشده یک هو دلش ریش می شود…حالا بیا وُ درستش کنآدمِ دلگیر منطق سرش نمی شودبرای آن ها […]