عاشقانه ها

۲۰ دی ۱۳۹۳

شراب مرد افکن

با بازی های کودکانه ات کـنارم گذاشتـــی کــه تلخـم کنـــی…..اینک نیک بنگر شــرابی شــدم نــاب…انهم شرابی مرد افکنشرابی که در سبوی صبر صاف شدواربعین ها در کوزه ماندحـالا خماری ام را مـیـ کـشـیمن شرابی نبودم که […]
۲۰ دی ۱۳۹۳

عشق باید

عشق باید در نگاه مردمانعشق باید در میان سفره مانعشق باید مثل آبجاری و زیبا و ناب…مستیش همچون شرابعشق باید گل شود در باغچهآینه باشد به روی طاقچههر سبد هر جا که هست از هرچه هستعشق […]
۱۸ دی ۱۳۹۳

مرد است وقولش

در من  مردی زندگی می کند…به غايت لجباز !!!آستين به فراموشي تو که بالا ميزنمبا همان سماجت کودکانه اش..مو به مو سمفوني صدايت را در گوشم اجرا مي کندمی گوید مرد است وقولش مرد است وحرفش
۱۶ دی ۱۳۹۳

لالايي

 بخواب..ارام بخواب عزیزکم بخواب و از نگاه هاي در به در نترسبخواب.تو را نه از پروانه گزنديستنه از واژه های ریا وبیوفائی  ونه از نوري که از سوراخ کليد مي تابدبخواب..ارام ..چون گلی زیبا وسر بر […]
۷ دی ۱۳۹۳

می دانم!

می دانم!تمام اهالی این حوالی گـــهگاه عاشق می شوند!چون من !!!!اما شمار آنهایی که عاشــــق می مانند،چون من !!!!از انگشـــتان دســـتم بیشتر نیست!عده ای هم عشق را بازی میدانند وعشقبازی می کنند چون تو !!!!!بدتر انکه […]
۶ دی ۱۳۹۳

اين بار زنده مي خواهمت

اين بار زنده مي خواهمتنه در رويا نه در مجازاين که خسته بيايي بنشيني در برابرم در اين کافه پيرنه لبخند بزني آن گونه که در روياست ونه نگاه عاشقانه بدوزي در نگاهمصندلي ات را عوض […]
۱۵ آذر ۱۳۹۳

رفتم که رفتم

بگذار زندگی قهرمان این خوشبختی دروغین  باشد این بازی پر از فریب  باشد!…ملالی نیست….حرفی هم ..نیست حالا دلم هیچ چیز نمی خواهد جز اینکه تکرار شوم توی یک عصر پاییزی،یاد تو باشد وترانه ای عاشقانه و […]
۱۵ آذر ۱۳۹۳

جاده..راه ..سفر

.”. چشم هایم را توی چشم های کسی جا گذاشته ام شاید..تو !!!!اینجا که نه اما جایی در دویدن روی خط کشی های ساده ی سیاه و سفید جاده …راه وسفر روی سیاه و سفیدی های […]