پشت ميز کوچک این کافه با دستهایی که دزدکی روی دستم مي کشی و چشمهایی که بسته ای هوس تو را ميکنم مثل تلخی ته فنجان قهوه شادی بر گرداندن فنجان و شنیدن طالعم از زبان […]
تو زیباترین وخوشبوترین شاخه ی گل دنیاییتو با من همسفر دیار عشق بودی تو گل را …..زیبائی را ….وبهار را می شناسی صدای موج ها را تعبیر میکنی .وبا ترنم چشمه ها اواز سر میدهی تو […]
برای منروزبا طلوع نگاه توآغاز می شود…وشب با یاد تو ..بانو بر شاخه ای از باغ های تنتقلب بی قرار مراآشیان بده در شبی شگفت!تا صبحی خوش!وسفری شیرین! داشته باشم سرشار ز شیدایی
دل من در دل شب ،خواب پروانه شدن می بیند،مهر در صبحدمان داس به دستخرمن خواب مرا می چیند.آسمان ها آبی،پر مرغان صداقت آبی ستدیده در آینه ی صبح تو را می بیند.از گریبان تو صبح […]