۱۳ تیر ۱۳۹۷

فقیر‌ترین نوادگانِ عشق

ما از فقیر‌ترین نوادگانِ عشقیم نسلی که برای داشتنِ عشق از گردن کج کردن پیش بیدل‌ترین‌ها ناکسان ….کوتاهی نکرد…و شلاق ها بر گرده خرید وطتاب دار بر گلوی خود دید وپشت میله ها پوشید وبرای […]
۱۱ خرداد ۱۳۹۷

عاشقانه ای از سر زمان

عاشقانه ای از سر زمان با تو هستم مسافر دورهای بی غروب خداوند..وجودت را از رنگین کمان آفرید تا میان باران تنهائیم و خورشید امیدم پل باشی وکسی آنطرفتر از پائیز درزلال یکا یک رنگهایت…حسرت […]
۲۷ اردیبهشت ۱۳۹۷

با یک شروع عاشقانه کلاسیک موافقی؟!

با یک شروع عاشقانه کلاسیک موافقی؟! که چادر شیشه ای سر کنی و یک کاسه آش برای خانه ما بیاوری؟! که بعد از آن چادرت عاشقانه ترین پوشش ممکن باشد! از همان عشق هایی که […]
۲۷ اردیبهشت ۱۳۹۷

قابهای مضحک بی روح

دلتنگم از این قابهای مضحک بی روح نقاب های بر چهره لبخندهای خشک..کلیشه ای احوال پرسی های معمولی هوا چقدر خوبه ؟تابستان گرم است چشم های شیشه ای..که در ان پرتوی از محبت نیست ودستهائی […]
۳۰ فروردین ۱۳۹۷

معشوق مرد ی که می داند

چقدر دلم می خواهد معشوق مردی باشم که لبخندش وسیع و مهربان باشد و آغوشش بوی خودش را بدهد، مردی که بی هوا بیاید و بگوید موافقی جمع کنیم و به سفر برویم و من […]
۱۹ فروردین ۱۳۹۷

دفتری بود

دفتری بود که گاهی من و تو می نوشتیم در آن از غم و شادی و رویاهامان از گلایه هایی که ز دنیا داشتیم من نوشتم از تو: که اگر با تو قرارم باشد تا […]
۲۰ بهمن ۱۳۹۶

شکستن دل

چه ساده بودمآن هنگام که می پنداشتمشکستن دل کسی ناگوارترین حادثه عالم است. امروز که دلم شکستو عالمی تکان نخورد به سادگی خودم خندیدمگویا مردم به شکستن ها عادت دارندشکستن عهد ..شکستن حرمت ..شکستن دلولی […]
۸ بهمن ۱۳۹۶

عشق یعنــــی 2

عشق یعنــــی با تـــــو رفتـــن تا خـــــداهمـــــــــرهــی با عاشقـــــــــــانِ آشــناعشق یعنی غــــرقِ حسنِ تــــــو شدنبی خیـــــال از قصــه هـــا و غصـــــه هاعشق یعنی منیـــــــــــت مــن، محـو توبا تـــــــــو بـــودن در دیـــــــارِی نا کــــجاعشق یعنی نــــور […]
۸ بهمن ۱۳۹۶

عشق يعني1

عشق يعني لايق مريم شدن عشق يعني با.. …. خدا همدم شدنعشق يعني جام لبريز از شراب عشق يعني …. تشنگي يعني سراب…عشق يعني با ” خدا يا ” ساختن a عشق يعني چون هميشه […]
۲۹ دی ۱۳۹۶

همه چیز پر

نمیدونم چرا خیلی وقته خیلی چیزها را فراموش کـــــــرده امیک شبح دور از انها یادم میادانگار توی مه هستن ..تو یک ..مه غلیظ. شاید هم .تو کتابها ..لای دفتر خاطرات ..زیر گلهای خشک تو خاطره […]
۲۶ دی ۱۳۹۶

از نگاهـــــــت تا دلـــــــم

از نگاهـــــــت تا دلـــــــمرنــــــگین کـــــــمان گــــــل می کـــند…. با تــــــــــــــو باید مثل بـــــــــاران حرف زد.مانند باران لطیفی ..پر طراوت وگاهی کم دوامبارانی از مهربانی که باید در ان خیس شدکاش این باران رنگین کمانی داشته […]
۲۷ آذر ۱۳۹۶

مرا بیاد اور

عزیز من هرگاه که دیدیبندهای زندگی وروزمرگی گسسته شدغصه ها قصه شدتدانگاه که شراب شادی وعشق در صهبای همه عاشقان ریخته شد زمانی که ساغرها از شراب مستی بخش مملو وچشم ها از تلالو محبت […]