یادی از یک دوست
۲ دی ۱۳۹۳
می دانم!
۷ دی ۱۳۹۳

اين بار زنده مي خواهمت

اين بار زنده مي خواهمت
نه در رويا نه در مجاز
اين که خسته بيايي
بنشيني در برابرم در اين کافه پير
نه لبخند بزني آن گونه که در روياست
ونه نگاه عاشقانه بدوزي در نگاهم
صندلي ات را عوض کني
در کنارم بنشيني
سر خسته ات را روي شانه ام بگذاري
وبه جاي دوستت دارم بگويي
گم کرده ام تو را ، کجايي ؟

36567_(302x403)

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *